نه چرخ دیده نه سیاره از بدایت حسن
ملک صفت بشری چون تو در نهایت حسن
چه صورتی! چه جمالی! علیک عین الله
کمال حسن همین است و حد غایت حسن
از آفتاب جمالت زوال بادا دور
کز او به اوج رسید آفتاب رایت حسن
ز خسروان ملاحت تویی بعون الله
شهنشهی که بر او ختم شد ولایت حسن
مرا ز دانش و عقل این قدر کفایت بس
که تابع سخن عشقم و کفایت حسن
رخ چو ماه تو است آن که هست در شأنش
نزول سوره لطف و در او روایت حسن
کجا برم من بیدل ز جور خوبان داد
که خوبرو همه جا هست در حمایت حسن
خرد به توبه مرا ره نمود و عشق به حسن
زهی ضلالت عقل و زهی هدایت حسن
ملولم از دم واعظ، کجاست اهل دلی؟
که همچو گل ورقی خواند از روایت حسن
ز عشق مست شوی چون نسیمی ای زاهد!
اگر به سمع رضا بشنوی حکایت حسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.