شبی که ماه من از مطلع جمال برآید
مه تمام ببینی که با کمال برآید
نهال سرو بلندت به روضه گر بخرامد
درخت سدره و طوبی ز اعتدال برآید
نقاب سنبل مشکین ز برگ لاله برافکن
میان باغ که تا گل ز انفعال برآید
به پیش روی تو مه گفت می روم که برآیم
چو مهر، دارد اگر خاطر زوال، برآید
بود به مصحف رویت تفألم همه، زانرو
همیشه سوره یوسف مرا به فال برآید
خیال قد تو برمی زند سر از دلم آری
میان دل، الف، ای سرو ناز، دال برآید
اگر چو اهل زمینت ملک جمال ببیند
ز قدسیان سما «جل ذوالجلال » برآید
دمید گرد لب روح پرورت خط مشکین
چو سبزه ای که ز سر چشمه زلال برآید
ز شمع روی تو تابی بر آفتاب اگر افتد
به ابروی تو که پیوسته چون هلال برآید
میان صومعه بیتی از این غزل چو بخوانند
هزار ناله مستانه ز اهل حال برآید
نسیمی از دهنت می دهد نشان حقیقت
که را رسد که جز او گرد این خیال برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزار سرو که در حد اعتدال برآید
به قامتت نرسد گر هزار سال برآید
شی میان گلستان ز چهره پرده برافکن
که به فرو روده و گل به انفعال برآید
از سر حسن نو الآ به نقطه نبرد پی
[...]
هر آفتاب که از مطلع جمال برآید
چو ماه روی تو بیند به انفعال برآید
نهال مهر تو کشتم به سینه لیک چه حاصل
اگر نه میوه مقصود ازین نهال برآید
دمیده گرد دهان تو چیست آن خط مشکین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.