گنجور

 
ناصرخسرو

چون از آن جا برفتیم نشیبی قوی بود، چون سه فرسنگ برفتم دیهی از مضافات طارم بود برزالخیر می‌گفتند. گرمسیر بود و درختان بسیار از انار و انجیر بود و بیش تر خودروی بود.

و از آن جا برفتم، رودی آب بود که آن را شاهرود می‌گفتند.

بر کنار رود، دیهی بود که خندان می‌گفتند و باج می‌ستاندند از جهت امیر امیران و او از ملوک دیلمستان بود و چون آن رود از این دیه بگذرد به رودی دیگر پیوندد که آن را سپید رود گویند و چون هردو رود به هم پیوندند به دره ای فرود رود که سوی مشرقست از کوه گیلان و آن آب به گیلان می‌گذرد و به دریای آبسکون رود و گویند که هزار و چهارصد رودخانه در دریای آبسکون می‌ریزد، و گویند که یکهزار و دویست فرسنگ دورهٔ اوست، و در میان وی جزایرست و مردم بسیار دارد و من این را از مردم بسیار شنیدم.