اکنون با سر حکایت و کار خود شوم، از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکیست همه سنگلاخ و آن قصبه ولایت طارم است و به کنار شهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است، سه دیوار بر گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه فرو برده تا کنار رودخانه که از آن جا آب بر آورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهترزادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند آن امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنان که در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی ستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همه کفشها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس آنِ کسان را نبَرد و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که: «مرزبان الدیلم خیل جیلان ابوصالح مولی امیرالمومنین» و نامش جستان ابراهیم است.
در شمیران مردی نیک دیدم، از دربند بود، نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفیلسوف. مردی اهل بود و با ما کرامتها کرد و کرمها نمود و با هم بحثها کردیم و دوستی افتاد میان ما. مرا گفت: چه عزم داری؟ گفتم: سفر قبله را نیت کردهام. گفت: حاجت من آنست که به هنگام مراجعت گذر بر اینجا کنی تا تو را باز ببینم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به توصیف سفر خود از خندان تا شمیران و ویژگیهای قلعهای در ولایت طارم میپردازد. قلعهای که بر سنگهای خارا بنا شده و دور آن دیوارهایی کشیده شده و کاریزی برای تأمین آب دارد. در این قلعه افراد زیادی از مهترزادگان زندگی میکنند تا ایمنی و عدل برقرار باشد. مردمان در این ولایت به صورت بسیار با احترام و امنیت در مساجد حضور مییابند و هیچکس چیزی از دیگری نمیزند. امیر این منطقه که به "مرزبان الدیلم" معروف است، نامش "جستان ابراهیم" است. همچنین نویسنده در شمیران با مردی به نام ابوالفضل خلیفه بن علی الفیلسوف آشنا شده و با او بحث و گفتوگو کرده و دوستی بین آنها شکل میگیرد. نویسنده به او میگوید که قصد سفر به قبله را دارد و ابوالفضل از او میخواهد تا در بازگشت، حتماً به دیدنش بیاید.
هوش مصنوعی: اکنون میخواهم داستان و کار خود را آغاز کنم. بین خندان و شمیران سه فرسنگ بیابان سنگلاخی وجود دارد و این منطقه، قصبه ولایت طارم است. در کنار این شهر، قلعهای بلند بر روی سنگی سفت ساخته شده است. دور این قلعه سه دیوار کشیدهاند و در وسط آن یک کاریز (قنات) قرار دارد که آب را از رودخانه به داخل قلعه میآورد. در این قلعه هزار مرد از نجبای منطقه در آنجا هستند تا هیچکس نتواند به ظلم و تعدی بپردازد. گفته شده که آن امیر قلعههای زیادی در ولایت دیلم دارد و در آنجا عدالت و امنیت کامل برقرار است، بهطوریکه هیچکس نمیتواند از دیگری چیزی بگیرد. مردمی که به مسجد جمعه میروند، کفشهای خود را بیرون از مسجد میگذارند و هیچکس کفشهای دیگران را نمیدزدد. امیر نیز نام خود را بر روی کاغذ به این شکل مینویسد: «مرزبان الدیلم خیل جیلان ابوصالح مولی امیرالمؤمنین» و نامش جستان ابراهیم است.
هوش مصنوعی: در شمیران مرد نیکوکاری را دیدم که از دربند بود و نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفیلسوف بود. او انسانی خوب و با کرامت بود و ما با یکدیگر بحثهای جذابی داشتیم که منجر به دوستی میانما شد. او از من پرسید که قصد سفر کجا را دارم و من پاسخ دادم که به سفر قبله میروم. او از من خواست که هنگام برگشت، حتماً به اینجا سر بزنم تا دوباره یکدیگر را ملاقات کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.