گنجور

 
ناصرخسرو

گروهی از مردمان چنین گویند که ایزد تعالی پیش از آن که آدم را بیافرید چگونگی ، عالم مرورا معلوم بود. و حجت آرند بر آنچ گویند اگر صورت عالم معلوم ایزد سبحانه نبودی . پس چنان باشد این سخن که ایزد تعالی بیافرید آن چیز که ندانست مر آنرا . و خطا گفت آنکس که چنین گفت ، از بهر آنک صورتها که معلوم است نزدیک پیشه وران پیش از آنک مرانرا پیدا آرند ، همچنانک نتوانند چیزی کردن جز آن چیزی دیگر . و آنچ ایشان آموخته باشند از صنعتها آن جز اندر نفسهای ایشان جای دیگر موجود باشد ، و هیولیها که ایشان مر آن صورتهای صنیعتی را بران هیولیها پدید آرند . اما ایزد سبحانه که چیز آفرید نه از چیزها حاجتمند نیود بدانچ آفرید بچیزی پیش از آفرینش ، از بهر آنک چیزی نبود موجود که صورتها را اندران بقا بودی مگر علم باری سبحانه بدان ، گفتیم که آفریدگار عالم را بیافرید و پیش از آفریدن صورت عالم نزدیک او تعالی جده معلوم نبود . و گر صورت عالم با باری سبحانه بودی پیش از آفریدن چاره نبودی از آنک آن صورت یا چیزی بودی کز ناچیز بودی ، اگر ناچیز بود ناچیز را چگونه صوره کرد از بهر چیزی دگر را تا پیش از آن چیزی دیگر بود که آن صورت را بر گرفتی . پس اگر چیز بود صورت عالم چاره نبود یا ازلی بود یا مبدع حق یا نه ازلی بود . اگر ازلی بود با او چرا نگاه داشت مر عالم را تا وقت آفریدن او که عالم است ، و گر ازلی نبود با او چرا نگاه داشت مر عالم را تا وقت آفریدن او که عالم است ، و گر ازلی نبود آن صورت با مبدع حق و بیافرید مر آن صورت را پیش از آنک مر عالم را آفرید و صورت عالم را . پس خود چرا... که عالم آفرید . و صواب آنست که گوئیم صورت عالم با آفریدن علم بیک جایی بود تا زمان گفته نباشد اندر میان صورت عالم و عالم . و صورت عالم معلوم نباشد . با مبدع حق تا این سخن درست شود که مبدع حق عالم را نه از چیز آفرید . – این است سخن حق آشکارا اندر عقل . و دیگر کسب کردن اندر مبدعات از ناتوانی ، صانعان است که نتوانند کردن پیش از دانستن آن چیز . اما مبدع حق که امر او ابداع است حاجتمند نیست بدانچ صورت آنچ آفرید از نخست معلوم او باشد تا واجب کند که حکمت و قدرت او بغایت تمامی باشد . و مثل این حال چنان است که یکی باشد که او شعر نتواند گفتن ، اگر خواهد که کسی ازو شعری بشنود نخست باید که شعری را حفظ کند آن وقت بخواند و جز آنک حفظ کرده باشد چیزی نتواند گفتن ، و دیگری باشد که او شعر گفتن را بدیهه گوید مرورا حاجت نیاید بحفظ کردن شعری گفته بلک بر بخت خویش بگوید چنانک خواهد ، اگر بیشتر خواهد بیشتر و کمتر خواهد کمتر ، پس آنکس که شعر از قوت طبع خویش بتواند گفتن یاد نگرفته قادرتر باشد بر آنچ گوید از آن عاجز که او شعر راست کرده یاد گرفته است و جز بدان مقدار که داند و نزدیک او معلوم شده باشد توانایی ندارد . و آنکس که او گوید صورت این علام پیش از آفریدن او نزدیک باری سبحانه بود چنان دعوی همی کند که جز بدین مقدار که این عالم است باری را سبحانه قدرت نیست . از بهر آنک دعوی او چنان است که چرا این مقدار معلوم او جلت قدرته نبود که اگر پیش از این پیدا آوردی . و اندرین دعوی که بکرد قدرت را بعجز منسوب کرد . و ستایش نادان نکوهش باشد . و بباید نگریستن اندر طبیعت کلی که او فرود مبدعات است ، که چگونه پدید کند چیزهای طبیعی را بدان قوت که مبدع حق مرورا داده است اندر علت او بی آنک از نخست مر آنرا صورت کند ، بل بدان قوت که عظیم که دارد هر چیزی را اندر صورتها بجایگاه خویش همی نهد . همچنین گوئیم که مبدع حق که با او چیز نیست و امر او ابداع محض است همه علم و حکمت بیافرید مر عالم را با همه صورتهای او با آنک چگونگی آن معلوم بود نزدیک او سبحانه پیش از آفرینش آن . نیز گوئیم که صوره آن مرد موجود نبودی نزدیک مبدع حق و ناممکن بودی آفریدن چیزی نادانستن اگر ندانندی که چه میگویند باز کردندی از آن ، از بهر آنک از یک روی همی روا ندارند آفریدن عالم بصورتی نادانسته ، و از دیگری روی همی روا دارند آفریدن عالم نه از چیزی و مرابداع ایزد را بآفریدن چیز نه از چیز مقر آمدستند که این عظیم تر از همه تواناییهاست و منکر شد ستند آن چیزی را که فرو از آنست ، و آن صورت کردن عالم است بی آنک صورت نزدیک او معلوم بود . و هر آنچ همی گویند صورت عالم پیش از ابداع عالم نزدیک مبدع حق موجود بود مر صورت هر دو عالم را فضل همی نهند بر هر دو عالم ، از بهر آنک روا همی دارند که خدای تعالی هر دو عالم را بیافرید نه از چیزی ، و روا نمی دارند که صورت صورت عالم نزدیک او نبود پیش از آفرینش . و چون چنین همی گویند صورت عالم را بر عالم فضل می نهد و فائده اندر دو عالم است نه اندر صورتهای آن ، و خدای تعالی برتر است از آنک نزدیک او فاضلتر آن چیز باشد که درو فائده نبود .

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode