خردمند که آن کس است که از محسوس بر معقول دلیلی تواند گرفتن و ما یافتیم مر چیزهای طبیعی را که پیدا شدند به فعل پس از آنک مرو را به قوت یافته بودیم. و هر چه یافتن آن به آغاز اندر حد قوت نبود به انجام مرورا حد فعل یافته نشد، چون مردم که پیش از آن که به فعل مردم شد اندر پشت پدر مردمی دیگر بود به حد قوت تا ممکن بود پیدا شدن او به فعل، بر مثال خرمابنی که پیش از این که خرمابن گشت به فعل یافتن او اندر دانه خرما بود به قوت.
پس همچنین گوئیم که امهات پیش از آنک امهات شدند به فعل ناچاره اندر قوت طبیعت امهات بودند به حد قوت. و دلیل بر درستی این قول آنست که امروز امهات به حد فعل اند، و بودن ایشان امروز به حد فعل گاهی همی دهد که پیش از ابیرون آمدن به فعل اندر حد قوت بوده اند.
پس گوئیم که چیزی که به فعل آید و از قوت و شرف باشد اندر حال فعل و باز به حال قوت باز شود و بر مثال خرما دانه ای که او درخت خرما است به قوت پس به فعل آید بدانچ درخت گردد و شریف باشد، و باز آن درخت اندر دانه خرما شود به قوت همچنانک از آغاز بود، و آن چیز که به فعل آید و همچنان بماند و به قوت باز نشود شریفتر باشد باشد از آن چیز که به فعل آید و همچنان بماند و به قوت باز نشود شریفتر باشد از آن چیز که باز حال قوت شود.
پس از این حکم لازم آید که عقل تمام بود و به فعل بود و باز حال قوت نشد، بدانچ او اندر چیزی نبود بود به حد قوت تا به فعل آید، بلک بودش او به امر بود نه از چیزی. و چون لازم آمد به ضرورت بودن چیزی نه از چیزی و از عقل لازم آمد که آن چیز تمام بود به فعل، که اندر چیزی دیگر نیود تا به حد قوت بودی، و نیز تمام بودی به قوت از بهر آنک چیزها به جملگی همه از او پیدا آید، وآن عقل است. پس درست کردیم که عقل تمام است به فعل، و به قوت آنست که شرف وقوت از چیزی دیگر نپذیرد، چون گرفتن چیزهای طبیعی که قوت و شرف از چیزی دیگر نپذیرد، چون گرفتن چیزهای طبیعی که قوت و شرف بگیرد از دیگر چیزهای جسمانی و نورانی چون طبایع و افلاک و انجام و چون عقل از چیزهای دیگر شرف نمی گیرد دلیل است که او خود به فعل است، که اگر نه فعل بودی کسب کردی از چیزی دیگر، و هر چیزی که از چیزی دیگر کسب کند اندر حال کسب کردن میان قوت و فعل باشد باشد یک چند روزگار چون درخت خرما کز دانه بروید، وز آن حال که بروید نه دانه خرما باشد و نه درخت، چون عقل به میان قوت و فعل نمی باشد از بهر آنک نفس خود از عقل همی کسب کند، واجب آید که عقل اندر حد قوت نیست تا بدان کسب به فعل بیرون آید چون چیزهای طبیعی.
و نیز گوئیم که عقل را از شمار مرتبت یکی است، و یکی تمام است هم به قوت و هم به فعل، و یکی اندر شمار نیست چنانک هر شماری اندر شمار است، بلک یکی علت شمارست وهمه شمارها اندروست،همچنانک عقل علت همه بودن ها اوست و همه بودها اندروست، و ممکن نیست که شماری بر یکی پیشی کند تا آن شمار سبب باشد پیدا شدن یکی را، چنانک یکی سبب است پیدا شدن دو را و دو سبب است مر پیدا شدن سه را. و دو اندر یکی به حد قوت است، چنانک سه اندر دو به حد قوت است. و نشاید بودن که عددی بر یکی پیشی دارد تا آن عدد سبب باشد مر یکی را و هم اندرو باشد به حد قوت، هم چنین نشاید که عقل اندر چیزی باشد به حد قوت تا ازو پیدا شود به فعل، که اگر چنین بودی علتها را نهایت بودی، و گر علتها را نهایت بودی معلولات بیدا نیامدی.
و چون معلولات پیداست دلیل است که علتها را نهایت است و نهایت علتها عقل است و او را علت نیست، و چیزی که او را علت نباشد او به حد قوت باشد پس درست شد که عقل تمام است هم به فعل و هم به قوت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم عقل و ارتباط آن با فعل و قوت میپردازد. نویسنده بیان میکند که خردمند کسی است که بتواند از محسوسات (چیزهای قابل حس) به معقولات (چیزهای عقلانی) استدلال کند. او توضیح میدهد که هر چیزی که به فعل میآید، ابتدا در قالب قوت وجود داشته است. به عنوان مثال، دانه خرما قبل از اینکه درخت خرما شود، در حالت قوت بوده است.
نویسنده به این نکته اشاره میکند که اصول و صفات بزرگتر، مانند عقل، به فعل بودن (کامل بودن) و عدم بازگشت به حالت قوت اشاره دارد. او معتقد است که عقل از خود شرف و قوت میگیرد و نه از چیز دیگری. بدین ترتیب، عقل به عنوان علت اصلی همه چیزها شناخته میشود و نمیتواند به حالت قوت بازگردد، چرا که در این صورت، به معنای وجود علتی برای وجود خود میباشد.
در نهایت، نویسنده درمییابد که عقل به عنوان یک واحد کامل، هم به فعل و هم به قوت شناخته میشود و بر تمامی موجودات و صفات آنها تأثیر میگذارد. این تألیف به نوعی برتری عقل را بر سایر چیزها تأکید میکند و آن را به عنوان مبدأ کل هستی معرفی مینماید.
هوش مصنوعی: خردمند کسی است که میتواند از چیزهای قابل لمس، به مفاهیم و معانی عمیقتری دست یابد. ما مشاهده کردهایم که چیزهای طبیعی پس از آنکه قدرت و توانایی لازم را به دست میآورند، به وجود میآیند. هر چیزی که در ابتدا محدودیتهایی داشته باشد، تا زمانی که به حالت عمل درنیاید، به طور کامل محقق نمیشود. به عنوان مثال، انسانها قبل از اینکه به مرحله عمل برسند، مانند نوزادانی هستند که در رحم مادران خود در حال رشد و قوت گرفتن هستند. مثالی دیگر، درخت خرماست که پیش از آنکه به بلوغ برسد، تنها یک دانه خرما است و در مرحله رشد قرار دارد.
هوش مصنوعی: به همین ترتیب میتوان گفت که مادران، قبل از اینکه به مقام مادری برسند، در واقع به شکل طبیعی و بر اساس نیروی طبیعت، در حد توان یک مادر بودند. دلیل صحت این ادعا این است که امروزه مادران در عمل به صورت کامل وجود دارند و این وجود آنها در حال حاضر نشان میدهد که پیش از آنکه به عرصه وجود بیرونی بیایند، در واقع در مرحلهای از توانایی مادرانه بودهاند.
هوش مصنوعی: ما میگوییم چیزی که به عمل میآید و در مرحلهی فعل به اوج و ارزش خود میرسد و سپس به حالت قدرت و ضعف خود برمیگردد، مانند دانهی خرما است. این دانه در ابتدا به عنوان یک درخت خرما به فعل درمیآید و ارزشمندی خاصی پیدا میکند و سپس دوباره به حالت دانهی خرما برمیگردد. به طور کلی، چیزی که به عمل میآید و سپس به حالت قوت و ضعف خود برنمیگردد، از آنچه که به عمل میآید و سپس به حالت قوت بازمیگردد، ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: پس از این حکم، لازم است که عقل به طور کامل وجود داشته باشد و به عمل درآید، اما هنوز به حالت قدرت نرسیده است. زیرا او در هیچ چیزی به صورت قدرت وجود ندارد تا به عمل درآید، بلکه وجود او به دستور و اراده است نه به واسطه چیزی دیگر. بنابراین، وقتی ضرورت ایجاب میکند که چیزی وجود داشته باشد، نه به دلیل چیزی دیگر، و عقل نیز ایجاب میکند که آن چیز به طور کامل به عمل آمده است، زیرا در چیز دیگر وجود ندارد تا به حالت قدرت برسد، و همچنین به صورت کامل به قدرت نیز وجود دارد، چون همه چیزها از او ناشی میشوند و آن چیز عقل است. از این رو، ما تأکید کردیم که عقل به عمل آمده است و به قدرت نیز به این دلیل که شرف و قدرت از هیچ چیز دیگری نمیگیرد، در حالی که موجودات طبیعی قدرت و شرف خود را از چیزهای جسمانی و نورانی دیگر میگیرند. در نتیجه، از آنجا که عقل از هیچ چیز دیگری شرف نمیگیرد، نشان میدهد که خود به عمل آمده است؛ زیرا اگر خود به عمل نمیآمد، از دیگر چیزها کسب میکرد. هر چیزی که از چیز دیگری کسب کند، در حال کسب کردن بین قدرت و عمل قرار دارد برای مدت زمانی، مانند درخت خرما که از دانه میروید. در آن زمان که به وجود میآید، نه دانه خرما وجود دارد و نه درخت. زیرا عقل بین قدرت و عمل وجود ندارد، زیرا نفس، خود از عقل کسب میکند، بنابراین ضروری است که عقل در محدوده قدرت نیست تا به واسطه کسب به عمل درآید، مانند موجودات طبیعی.
هوش مصنوعی: عقل را میتوان در دستهای خاص قرار داد که هم از نظر توانایی و هم از نظر عملکرد کامل است. این یک نوع خاص است که هیچ وقت نمیتوان آن را به دیگر اشیاء شمارش کرد، بلکه خود به عنوان عامل شمارش است و تمام چیزهایی که شمرده میشوند در آن موجودند. به همین ترتیب، عقل نیز علت وجود تمام موجودات است و همه موجودات در او نهفتهاند. هیچ عددی نمیتواند بر یک پیشی بگیرد تا بتواند دلیل وجود یک شود. به همین شکل، یک دلیل وجود دو میشود و دو دلیلی برای وجود سه میگردد. عدد دو در یک به حد توانایی وجود دارد و عدد سه در دو به همین ترتیب. همچنین ممکن نیست که عددی بر یک برتری داشته باشد که بتواند علت وجود یک شود و به طور همزمان به حد توانایی در آن باشد. بنابراین، عقل نمیتواند در چیزی به حد توانایی قرار بگیرد تا به طور عملی از آن به وجود آید، زیرا اگر چنین بود، علتها بینهایت میشدند و در این صورت معلولها نمیتوانستند پدید آیند.
هوش مصنوعی: چون معلولات مشخص و معلوم هستند، این نشان میدهد که برای علل نیز یک حد و نهایتی وجود دارد. نهایت علل، عقل است و عقل هیچ علتی ندارد. چیزی که علت ندارد، به طور کامل و قوی است. بنابراین، میتوان گفت که عقل کاملاً کامل است؛ هم از نظر عملکرد و هم از نظر پتانسیل.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.