گنجور

 
ناصرخسرو

گشتن از حالی بحالی مر جسم راست، از بهر آنک حقیقت جسم چیزیست که مرورا جزء های مختلف است و پذیرنده ها صفات مختلف است، چنانک جسم آن باشد که مرو را زیر وزبر باشد، و این دو جزء مختلف اند که جز جسم را نباشد و همچنین پیش و پس و چپ و راست همه مر جسم را باشد، و صفات مختلف نیز جسم پذیرد چون سیاهی و سپیدی و روشنی و تاریکی و کژی و راستی و جز آن، از بهر آنک ترکیب جسم از اجزائ مختلف است پس همچنان مر صفات مخترف را پذیراست، و عالم جسمانی پذیرای صفات مختلف از آنست که ترکیب او از چهار طبع است که هر یکی از طبایع ضد است مردیگری را، لاجرم هرچه اندر عالم جسمانی چیز است از حال بحال گردنده است، گاهی چیزی ضعیف است و گاهی قوی، گاهی خرد و گاهی بزرگ، گاهی نیکو و گاهی زشت، و همچنین احوال مختلف اندرو رونده است، و اندر عالم بقاء که لطیف است مخالفت نیست و واجب نیاید، از بهر آنک بودش او را علت یکی بوده است بی میانجی و آن کلمه باری است، و هرچه اندران عالم تخم کشته است بقوت اندرین عالم بفعل یرون آید، و اندر این عالم آن اصل صورت روحانی بپرورش امامان حق از حال بحال همی گردد تا چون از کالبد جدا شود بعالم خویش بازرسد، آن عالم که اندرو هیچ خلاف نیست، و چنانکه آنجا رسیدی برآن حال بماند ابد الابدین بسبب بی خلافی آن عالم و یکتایی آن از اضداد و مخالفان، و آن عالم که همی گوئیم که نفسهای مردم آنجا باز گردد بدان مر نفس کلی راهمی خواهیم که نیکوکاران را ثواب بی اندازه ازوست و گناهکاران را عذابی بی کرانه ازوست بی آنک هیچ خلاف افتد مران را، از بهر آنک هم ثواب نیکوکار و هم عذاب گناه کار از یک چیزیست و آن چیز از حال خویش گردنده نیست و نه این نفس که آنجا رسد نیز هیچ گردش پذیرد آنجا بسبب یکتایی وبی خلافی آن عالم، پس مثاب جاویدان اندر ثواب بماند و معاقب جاویدان اندر عقاب بماند. اینست سبب همیشگی ثواب مر بهشتی را و عقاب مر دوزخی را.