گر دل فنا شد راضیام، کارامِ در جان کردهای
معمور دار این خانه را، کاین بقعه ویران کردهای
یک روز در صبح ازل، برقع ز رویت باز شد
هر ذرهای را در هوا، خورشید تابان کردهای
هرکس که میبیند تو را، جان را روانی میدهد
جان دادن دشوار را، بر خلق آسان کردهای
نور تجلای رخت، چون سرمه سازد سنگ را
از پرده گر پیدا شود، روئی که پنهان کردهای
ناصر خراسان را دگر، با مصر نبود حاجتی
کز خامهٔ چون نیشکر، شکر فراون کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از توحید و معشوقی سخن میگوید که دل را فانی و زندگی را معنادار کرده است. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند که با وجود و تجلیاش، هر ذرهای را نورانی و جانبخش کرده است. شاعر به صورت استعاری میگوید که معشوق با ظهورش، سختیهایی که برای انسانها وجود داشته را آسان کرده است. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که محبت و جمال معشوق، موقعیتی به وجود آورده که دیگر نیازی به جستوجو در دیگر زمینها نیست، چرا که از دل و جانش به اندازه کافی شیرینی و نور ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: اگر دل من نابود شود، راضیام، چون تو در جانم کار کردهای. این خانه را آباد نگهدار، زیرا تو این مکان را ویران کردهای.
هوش مصنوعی: در یک صبح ازل، پوشش از چهرهات کنار زده شد و هر ذرهای در فضا را به نور خورشید روشن کردهای.
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را میبیند، زندگی را به او میبخشد و تو در برابر سختیهای جان دادن، برای دیگران آن را آسان کردهای.
هوش مصنوعی: نور زیبایی تو، همچون سرمه، میتواند سنگ را نیز تغییر دهد. اگر پرده کنار رود، چه چهرهای زیبا و پنهانی را نشان خواهی داد!
هوش مصنوعی: ناصر خراسان دیگر نیازی به مصر ندارد، زیرا تو با قلمی شیرین و لطیف همچون نیشکر، شکر زیادی به وجود آوردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.