منم به دیدهٔ معنی همه خدا دیده
کشیده درد ولی عاقبت دوا دیده
ز ریگهای بیابان و برگهای درخت
هزار رهبر و ره بین و رهنما دیده
ز پیشگاه عدم تا به آستان وجود
هزار گونه ز الّا و لا بلا دیده
نهاده گوش ولی در فنا بقا جُسته
گشاده چشم ولی در خلاء ملا دیده
ز دست ساقی وصلش به بامداد الست
درون ساغر قالوا بلی بلا دیده
هزار بار بپیموده سقف گردون را
جهان عالم معنی پر از سما دیده
مگوی ناصر از این ماجرا که نتوان دید
شعاع شمع تجلی به چشم نادیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تفسیر و تجربههای معنوی خود اشاره میکند. او میگوید که با وجود درد و رنج، به جستجوی حقیقت و شناخت خدا پرداخته و در این مسیر، جلوههای مختلف هستی را دیده است. او از سنگهای بیابان و برگهای درخت تا موجودات و پدیدههای مختلف، همگی را دیده و تجربه کرده است. همچنین اشاره دارد به جستجوی بقا در میان فنا و لمس حقیقت وجودی. در نهایت، شاعر با تأکید بر اینکه برخی از تجلیات خداوندی غیر قابل درک هستند، میگوید که آدمی با داشتن چشم و گوش، همچنان نمیتواند تمامی حقایق را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: من به چشم حقیقت همهٔ خدا را دیدهام و با دردهایش آشنا هستم، اما بالاخره درمان را نیز خواهم دید.
هوش مصنوعی: در بیابانهای سوزان و میان درختان، هزاران راهنما و هدایتکننده را میتوان مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: از مقام عدم تا دروازه وجود، هزاران نوع "نیست" و "هست" دیده شده است.
هوش مصنوعی: گوش خود را به شنیدن حقیقت سپرده، اما در همین فرآیند به جاودانگی رسیده است. چشمانش را باز کرده، اما در خلوص و بیوزنی، معانی عمیق را یافته است.
هوش مصنوعی: از دستان ساقی که نشانه وصل اوست، در آغاز روز ازلی، درون جام نوشیدنی میگوید: "آری، بدون هیچ تردیدی."
هوش مصنوعی: هزار بار آسمان را زیر پا گذاشتهام و جهان پر از معنای عمیق را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: ناصر در اینجا به کسی اشاره میکند و میگوید که درباره این موضوع صحبت نکن، زیرا نمیتوان نور و زیبایی یک شمع را با چشمی که نمیتواند ببیند، احساس کرد. در واقع، او میخواهد اشاره کند که برخی تجلیات و زیباییها فقط با چشم باز و توانایی درک قابل مشاهدهاند و نمیتوان آنها را به کسانی که قادر به دیدن نیستند، توضیح داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا دلی چو صبا ذوق صبحها دیده
ز دیده مست شدی یا ز ذوق نادیده
گهی به بحر تحیر گهی به دامن کوه
کمر ببسته و در کوه کهربا دیده
ورای دیده و دل صد دریچه بگشاده
[...]
توئی که راحت جانی و دیده را دیده
توئی که مثل جمال تو دیده نادیده
فروگرفت خیالت سواد مردم چشم
چنانکه نیست تمیز از خیال تا دیده
مرا دلیست چو آئینه روشن و صافی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.