گنجور

 
ناصر بخارایی

صبحدم یاد تو کردیم و دعائی گفتیم

به خیال تو سلامی و ثنائی گفتیم

نسبت حاجب تو خلق ز ما پرسیدند

ماه یک روزهٔ انگشت نمائی گفتیم

ناوک چشم تو را قاصد جائی خواندیم

طرهٔ زلف تو را دام بلائی گفتیم

شرح اسرار تو تقریر نکردیم تمام

مختصر مختصر و جای به جائی گفتیم

همه عشاق به درد دل خود در ماندند

ما ز بدنامی و رندیش دعائی گفتیم

دی به ناصر سخنی رفت ز وصل تو، دریغ

راز سلطان جهان پیش گدائی گفتیم