روزگاریست که من عاشق و دیوانهوشم
وقتها از سر مستی قدحی نیز کشم
ناخوش است آنکه ز عالم به خوشانش خوش نیست
روی من چون به خوشان است از آنروی خوشم
نام تسبیح و حمایل نبرم تا باشد
ساغر می به کف و کوزهٔ دُردی بکشم
رندی و راستی و زاهدی و زراقی
للهالحمد که روباه نیام، شیروشم
هر گدائی که چو خورشید بر آید تنها
پادشاهیست که او را نبود خیل و حشم
چون خضر زندهام از لطف تو ای آب حیات
آه اگر بار دگر زهر جدائی بچشم
مُهر مهر تو ز جان و دل ناصر نرود
داغ سودای تو دارم که غلام حبشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاکمی مثل تو ایام ندیدست به چشم
کش نجنبید برای طمعی آتش خشم
من تو را دیدم و از غیر تو پوشیدم چشم
با سر زلف تو باشد دو جهان پیشم پشم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.