خرقه بر آتش و سجاده در آب اندازم
خویشتن را به خرابات خراب اندازم
بانگ ابریشم ازین خرقهٔ پشمینه به است
چنگ در خرقه زنم، پیش رباب اندازم
چارچوب تنم از آتش دل پاک بسوخت
برم این سوخته را در میِ ناب اندازم
مینماید سوی میخانه مغنی ره راست
خویشتن را ز خطا سوی صواب اندازم
خاکیان مست چو نرگس ز زمین برخیزند
بر سر خاک چو یک جرعه شراب اندازم
پای بیرون نهم از آب و گل عالم سفل
تا به کی جوهر خود را به خلاب اندازم
پردهٔ صورت معشوق به جز ناصر نیست
وقت آن است که از چهره نقاب اندازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند خود را زخیال تو به خواب اندازم ؟
چند از تشنه لبی سنگ در آب اندازم؟
در نهانخانه محوست عبادتگاهم
نیستم موج که سجاده بر آب اندازم
لاله ای نیست صباحت که مرا گرم کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.