جمله وجود من توئی، من ز جهان برون شدم
درّگران بها بُُدم، غرقهٔ موج خون شدم
من ز نخست در جهان، فاش بُدم به عقل و جان
عشق گرفت این و آن، شایبهٔ جنون شدم
بی خبرم از آن خبر، کز تو رسید یک سحر
عقل برفت در به در، بی دل و بی سکون شدم
روی تو را چو دید دل، جامهٔ خود درید دل
جام بقا چشید دل، مست شرابگون شدم
سنگ زدم سبوی را، ریختم آب روی را
شستم رنگ بوی را، کاسهٔ سرنگون شدم
مهرهٔ عشق باختم، سوختم و گداختم
گوهر خود شناختم، وز همه کان فزون شدم
عقدهٔ چار و پنج را، مایهٔ اصل رنج را
دفع طلسم گنج را، مار شدم، فسون شدم
ناصر مست بیخودم، گر همه نیک یا بدم
دیده گشا که چون بُدم، باز نگر که چون شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.