ز گریه دوش خود را غرقه در سیلاب میکردم
نمیشد آب دیده کم، که خود را آب میکردم
ز صبرم هر چه کم گردد، در آب دیده افزاید
ندارم صبر آری، صبر را سیماب میکردم
خوش آن ساعت که میگفتم شبی در پیشت افسانه
به افسون فتنهٔ بیدار را در خواب میکردم
لبت را بوسه میدادم، سرم آمد بر ابرویت
مبارک سجدهای بود آن، که در محراب میکردم
من اکنون شربت مردن، ز خون خود همیسازم
شد آن روزی که در ساغر شراب ناب میکردم
نمودی روی خود یک شب، فزون شد نالهٔ زارم
به آئین سگان فریاد در مهتاب میکردم
فلک همچون کمان میگشت، و میزد بر سر ناصر
مگر تیر دعائی سوی او پرتاب میکردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.