گنجور

 
ناصر بخارایی

ز ما هر لحظه رنجیدن چه تعریب

لباس کهنه پوشیدن چه تعریب

تو می‌دانی که شور و فتنه در شهر

ز دست کیست پرسیدن چه تعریب

رقیبا زلفش ار صیاد باشد

ترا بر خویش پیچیدن چه تعریب

چو کردی از لبت انعام بوسه

به آخر ناز ورزیدن چه تعریب

مکن ناصر به قدش نسبت سرو

دروغی بر تراشیدن چه تعریب