زرد شد روی من از زحمت بیداری شب
نکشد شمع چو من رنج گرفتاری شب
چرخ آلوده به خون دامن خود هر شامی
عاشقان را کند آگاه ز خونخواری شب
سگ کویت که بر او پادشهان رشک برند
با من است آن همه از دولت بیداری شب
همچو عمرم شب وصل تو به زودی بگذشت
در فراق تو از این بود وفاداری شب
نالهٔ زیر و بم از هر رگم آید چون چنگ
گر حکایت کنم از هجر تو و زاری شب
در شب هجر مرا از رخ خود دور مکن
که سبک باریام آید ز گران باری شب
صبح روشن دمد از مهر رخت ناصر را
گر سر زلف سیاهت نکند یاری شب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.