نباشم بیتو یکدم زنده هرگز
به رغبت هیچکس جان کنده هرگز
صبا تا گفت پیغام تو با گل
بههم نامد لبش از خنده هرگز
سمن رنگی ز تو دارد ولی نیست
سمن باقی و گل پاینده هرگز
از آن بر روز خود گریم شب و روز
که از رویت نشد فرخنده هرگز
مرا کُشتی به غمزه، هیچ یاری
به روی یار تیر افکنده هرگز
جدا از تو مرا بیم هلاک است
که تن بی جان نباشد زنده هرگز
تو گفتی سرمکش ناصر ز فرمان
نیاید آن گنه از بنده هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.