نباشم بیتو یکدم زنده هرگز
به رغبت هیچکس جان کنده هرگز
صبا تا گفت پیغام تو با گل
بههم نامد لبش از خنده هرگز
سمن رنگی ز تو دارد ولی نیست
سمن باقی و گل پاینده هرگز
از آن بر روز خود گریم شب و روز
که از رویت نشد فرخنده هرگز
مرا کُشتی به غمزه، هیچ یاری
به روی یار تیر افکنده هرگز
جدا از تو مرا بیم هلاک است
که تن بی جان نباشد زنده هرگز
تو گفتی سرمکش ناصر ز فرمان
نیاید آن گنه از بنده هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمق عشق و وابستگی عاطفی شاعر به محبوبش است. شاعر میگوید بدون محبوبش هرگز نمیتواند زنده بماند و هیچ شادی در زندگیاش وجود نخواهد داشت. او از پیام آوری صبا و زیبایی گلها میگوید، اما میفهمد که هیچ چیز نمیتواند جای محبوبش را پر کند. همچنین، شاعر به غم و اندوهی اشاره میکند که از جدایی از محبوبش دچارش شده و بیان میکند که بودن بدون او برایش امکانپذیر نیست. در کل، شعر به احساسات شدید و حرکت عاطفی ناشی از عشق و وابستگی میپردازد.
هوش مصنوعی: بدون تو هرگز نمیتوانم حتی یک لحظه زنده باشم و هیچکس را نمیتوانم به خاطر خودم وادار به تحمل جان کنی کنم.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم پیام تو را به گل رساند، لب او هرگز از خنده باز نشد.
هوش مصنوعی: رنگ سمن به تو شباهت دارد، اما نه سمن واقعی وجود دارد و نه گلی که همیشه پاینده باشد.
هوش مصنوعی: من همواره در روزهای خود گریه میکنم و در شبها نیز، چرا که هیچگاه از نگاه تو خوشحال نبودهام.
هوش مصنوعی: تو به دلشکستهام با نگاهی جانم را گرفتی، اما هیچ دوستی هرگز به یاری محبوب تیر نینداخته است.
هوش مصنوعی: اگر از تو جدا شوم، نگران نابودی خودم هستم، زیرا بدن بیروح هرگز زنده نمیماند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که ناصر نمیتواند از فرمان سرپیچی کند، اما این گناه هرگز از بنده نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.