مهری ز تو در وجود ناید
سرمایه برفت و سود ناید
دل رفت چنان که کس ندانست
جان سوخت چنان که دود ناید
سرو از پس آن زمین فرو شد
کو پیش تو در سجود ناید
رفتی و نیامدی و گفتم
آن عمر که ر فته بود ناید
یک بوسه گدای را نبخشی
در شهر تو رسم جود ناید
از بوسه مپرس چون دهانت
در دایرهٔ وجود ناید
بیگانه شدست دل ز ناصر
کاین نالهٔ او شنود ناید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.