چون چنگم از غم سرنگون، کان دلستانم میرود
نالند رگها در تنم، کز سینه جانم میرود
صد چاک کردم جامه را، چون گُل فتادم غرق خون
کان شاخ گلبرگ تری از بوستانم میرود
چون سبره در پایش فتم، بر سر کنم خاک رهش
گیرم سر راهی که آن سرو روانم میرود
چون یاد لعلش میکنم، در جانم آتش میفتد
چون از خطش یاد آورم، دود از دهانم میرود
میرفت و من در پی روان، میگفت با همراه خود
کش این سگ دیوانه را، کز پی دوانم میرود
تن را به مسجد میبرم، تا رو به تسبیح آورم
چون سبحه گردان میکنم، او بر زبانم میرود
ناصر دل مجروح را، کز تو بُتان دزدیدهاند
خونیست تازه بر لبش، آنجا گمانم میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوهی عمیق صحبت میکند که او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. او احساس میکند که دلش از دست میرود و نالهای در وجودش پدید آمده است. او برای بیان شدت درد و رنجش، مراسمی چون چاک کردن لباس و غرق شدن در خون را مطرح میکند. شاعر به عشق و یاد معشوقش اشاره میکند و میگوید که یاد او مانند آتش در جانش شعلهور میشود. همچنین، او به دشواریهایی که در پی معشوق دارد اشاره میکند و خود را به مسجد میبرد تا با ذکر و تسبیح به آرامش برسد. در نهایت، او از دلی مجروح صحبت میکند که تحت تأثیر بتان معشوق است و درد و غم او در تمام کلماتش حس میشود.
هوش مصنوعی: وقتی از غم به شدت ناراحت و ناامید میشوم، احساس میکنم که قلبم در حال نالیدن است و عواطف و احساساتم به شدت تحت فشار قرار دارند، به طوری که زندگی از سینهام در حال خارج شدن است.
هوش مصنوعی: صد بار جامهام را چاک کردم و چون گل، در خون فرو رفتم. زیرا آن شاخه گلبرگ تازهای که از بوستانم میروید، نشانهای از حال من است.
هوش مصنوعی: وقتی که صبرم به پایان رسید، بر روی زمین خاک میریزم و در مسیر او قرار میگیرم؛ مسیری که آن سرو زیبا میرود.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد لبهایش میافتم، در دلم شعلهای شعلهور میشود و وقتی خطش را به خاطر میآورم، از دهانم بخار و دود بیرون میآید.
هوش مصنوعی: او در حال حرکت بود و من دنبال او میرفتم. میگفت که با خودت این سگ دیوانه را بکش، چرا که او هم به دنبال من میآید.
هوش مصنوعی: برای عبادت و یاد خدا به مسجد میروم و در آنجا با ذکر و تسبیح، زبانم مشغول یادآوری خداوند میشود. مانند دانههای تسبیح که مرتب به هم میپیوندند، کلمات ذکر نیز از زبانم خارج میشوند.
هوش مصنوعی: ناصر دل زخمیای دارد که به خاطر تو رنج کشیده است و از لبانش خون تازهای جاری است. فکر میکنم او در حال رفتن به جایی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلسِتانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
[...]
بربست محمل ماه من، از تن توانم میرود؛
غافل مباش ای همنشین از من که جانم میرود
از من نهان دل رفت و، من جایی گمانم میرود؛
کآرم گر از دل بر زبان، دانم که جانم میرود
دردا که تا از انجمن رفتی، برون چون جان ز تن؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.