از مژه میزنم نمک بر جگر کباب خود
خون رَودم ز دیده کو نیست دمی به آب خود
چون همه عشق را صفت بیخودی و خرابی است
تهمت عقل مینهم بر روش خراب خود
نعره زنان همیروم شب به در سرای تو
هم ز سگان کوی تو میشنوم جواب خود
از دم باد صبحدم زلف تو را شکستِ دل
در هم و تیره شد مگر بیش نیافت تاب خود
شب که بر آسمان رود از غم هجر نالهام
زُهره به نالهٔ خوشم ساز کند رباب خود
زد گره از تپیدنم زلف تو بر گلوی جان
مرغِ به دام مُردهام، کُشته ز اضطراب خود
نالهٔ هرکس از غمی، نالهٔ ناصر از بتان
هر دل و هر ارادتی، هر سگ و ماهتاب خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.