دوشینه یار پرده ز رخ برگرفته بود
مطرب ترانهٔ غزل تر گرفته بود
مستی غریب نیست ز چشمان ترک او
نرگس، عجب مدار که، ساغر گرفته بود
از پرتو وصال چو پروانه سوخیتم
با چو شمع صحبت ما درگرفته بود
چون بوسه خواستم ز دهانش گزید لب
یعنی عقیق ناب به گوهر گرفته بود
در حلقه بود دوست به ما از درون چه باک
بیرون چو حلقهٔ دشمن اگر در گرفته بود
از ماجرای عشق چه گویم که سوز دل
پایان رسانده سدره و از سر گرفته بود
گردون به زیر دامن شب گوی آفتاب
بهر نسیم عود چو مجمر گرفته بود
ناصر به خواری از تن و جان عزیز خود
دل برگرفته بود که دلبر گرفته بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.