هم چو چشم بدرقیبان از تو دورم میکنند
زار میگریم که دور از تو به زورم میکنند
من که چون فرهاد شیر از جوی شیرین خوردهام
شور عشق و تلخی می تلخ و شورم میکنند
بیشتر خواهم چو مار خسته پیچیدن به عشق
گر لگدکوب ملامت همچو مورم میکنند
صد قیامت دارم از عشقت، چه غم دارم از آنک
غصه و غم زنده هر ساعت به گورم میکنند
من در آتش غرق و هرکس گویدم دل جمع دار
پندگویان بر سر آتش صبورم میکنند
زلف و خالش بسکه میآیند در چشمم چو دود
هر شبی تا صبحدم از گریه کورم میکنند
ناصر از مهر بتان چون ماه روشن میشود
گر چه همچون ماه نو بیتاب و نورم میکنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.