ز شاه اگر به رعیت رعایتی باشد
معیّن است که عین عنایتی باشد
چو ذره نام بر آریم در هواداری
اگر ز سایهٔ مهرت حمایتی باشد
من این طریقه که دارم به منزلت نرسم
مگر هدیهٔ وقت از هدایتی باشد
هر آن غریب که ره برد در ولایت دوست
مگو غریب که صاحب ولایتی باشد
مسلسل است ز زلفت بلا به دور قمر
گمان مبر که جفا را نهایتی باشد
ورای شکر به روی شما نخواهم خورد
اگر ز دست رقیبان شکایتی باشد
ز دَه زبانی سوسن صبا خبر دارد
میان بلبل و گل اگر حکایتی باشد
دلت بسوزد از آه من که در آهن
زگرمی دم آتش سرایتی باشد
چنین که چشم تو بی جرم خون ناصر ریخت
نعوذ بالله اگر خود جنایتی باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.