غم عالم مخور ای دل، که عالم غم نمیارزد
به غمگین گشتن یک دل، همه عالم نمیارزد
دو روز عمر در عالم، چه باید خورد چندین غم
که اندوه فراوانش به عمر کم نمیارزد
مخور تیغ جفای او، به بوی مرهم لطفش
که زخم سوزنی از وی به صد مرهم نمیارزد
به یک جو گر سعود مشتری را چرخ بفروشد
نباید مشتری گشتن، که یک جو هم نمیارزد
پری و آدمی در دست و مرغ و باد در فرمان
بر انگشت سلیمان زحمت خاتم نمیارزد
اگر هر آدمی را هشت جنت میشود حاصل
به یک زلت که صادر گشت از آدم نمیارزد
نشاید تازه رو بودن، به آب دیگران ناصر
که خندان گشتنِ گل، گریهٔ شبنم نمیارزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.