صد قطرهٔ خون هر دم از دیدهٔ ما افتد
عشاق پریشان را بنگر که چهها افتد
دل از هوس خالت بر زلف تو میپیچد
مرغ از طمع دانه در دام بلا افتد
گر قد تو را روزی در باغ گذر باشد
هم بید شود لرزان، هم سرو ز پا افتد
دیروز تو را دیدم از باده فتان خیزان
چون گل که به هر سوئی از باد صبا افتد
خواهی که مرا خرقه پیوسته قبا باشد
بگذار بر اندامت تا چین قبا افتد
سر بر تن من باریست، یاری بده از تیغم
تا بار گران یک دم از گردن ما افتد
بسیار گدا آید در کوی تو چون ناصر
لیکن به چنین زاری دشوار گدا افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر زلف پریشانت در دست صبا افتد
هر جا که دلی باشد در دام بلا افتد
ما کشتی صبر خود در بحر غم افکندیم
تا آخر از این طوفان هر تخته کجا افتد
هر کس به تمنائی فال از رخ او گیرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.