چه عجب لطف مزاجست در آب و خاکت
که خرد مینتواند که کند ادراکت
ورق لاله بر اندام گل و شمشاد است
یا قبا بر تن گلگون و قد چالاکت
زان شدم کشتهٔ تیر تو که بینم خود را
غرق خون گشته و آویخته بر فتراکت
پاک بادا رخ نیکوی تو از چشم بدان
تا زیانی نکند دیدهٔ هر ناپاکت
جمله غمهای جهان از تو دلم دید و هنوز
من بر آنم که مبیناد کسی غمناکت
عاقبت چشم تو از خون دلم باک نداشت
آه از آن خونی بیعاقبت بیباکت
گر تو خاک در آن ماه ببوسی ناصر
گذرد مرتبه از دایرهٔ افلاکت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.