اگر دوستان را توان باز یافت
توان از پس مرگ جان باز یافت
کسی کز فراقی به وصلی رسید
دوباره حیات جهان باز یافت
شنیدی که آن تشنه در بادیه
همی مرد آب روان باز یافت
دهانش ببوسید و در خانه برد
چو آن تیر رفت و کمان باز یافت
بسی بوسهها زد صبا در سحر
چو گل را به خنده دهان باز یافت
مرا وصل باید، چه سود از خیال
که نتوان یقین از گمان باز یافت
بگوید غم خویش ناصر به دوست
چو گل دید بلبل، زبان باز یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.