زلف که به هر حلقهٔ مشکین هنری داشت
مانند شب قدر مبارک سحری داشت
هر چند که من ساغر اندوه کشیدم
تا چشم زدم ساقی دَوَرانِ دگری داشت
گر یار به ما کرد نظر عین وفا بود
نادیده اگر کرد در آن هم نظری داشت
زنار اگر بست اسیری چه کند آه
دل در خم آن زلف خدا بیخبری داشت
در صحن چمن ناصری دل شده امروز
چون غنچه ز اندوه تو پر خون جگری داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.