هر چه نه عشقست همه کافریست
سجده که بیصدق بود بتگریست
این سر اگر در قدم او رود
سلطنت این سری و آن سریست
ز آتش او هر چه که داری بسوز
چهره چو زر کن، چه غم بی زریست
عاشق او گر تو نباشی، مباش
ماه مرا هر دو جهان مشتریست
عزت باز از پی آن خامُشیست
خواری بلبل ز زبان آوریست
درد همیباید و نی گفتگوی
عشق نه دربند سخن گستریست
ناصر اگر اهل دلی جان بده
ور ندهی مذهب تن پروریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه خود این پایهٔ بیهمسریست
پای مرا هم سر بالاتریست
رنج همه گرچه ز تن پروریست
رنج من اکنون همه از لاغریست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.