گنجور

 
 
 
صائب تبریزی

شد جهان پر نور تا دل را مصفا ساختم

خاک یوسف زار شد تا سینه را پرداختم

تا شدم آواره از دارالامان نیستی

تیغ می زد موج گردن هرکجا افراختم

چون توانم دور گردان را به یک دیدن شناخت

[...]

سیدای نسفی

دی به شوخ تخمبازی قصد یاری ساختم

جمع کردم دلبران را و قطارک باختم

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
طغرل احراری

در بساط عارضت نرد تماشا باختم

اسپ ناکامی به راهت من ز فرزین ساختم

حلقه دام غلامی را به گوش انداختم

چون پیاده در رکاب توسنت می‌تاختم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه