گنجور

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
امیر معزی

شاهی که به رزم کاویان داشت درفش

گر زنده شود پیش تو بردارد کفش

ای کرده دل خصم خلاف تو بنفش

بشت است دل خصم و خلاف تو درفش

سیدای نسفی

دنیاست عروس سه طلاق است سه کفش

نی زرد بود نه قرمزی و نه بنفش

این را تو اگر ز یار جانی طلبی

میدان به یقین که جنگ مشت است و درفش

جویای تبریزی

زان عارض لاله گون و آن خال بنفش

نه فکر کلاه دارم و نه غم کفش

با آن سر مژگان دل خونین مرا

باشد پیوسته صحبت مشت و درفش

مشتاق اصفهانی

از سیلی غم چند کنی چهره بنفش

وز سختی راه نالی و تنگی کفش

راضی بقضا باش که با حکم خدا

باشد جدلت ستیزه مشت و درفش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه