روزه محمل بست و دارم آه و افغان چون جرس
روزگاری شد که با آن ماه بودم همنفس
گوش نه امروز بر فریادم ای فریاد رس
عید شد هر کس ز یارش عیدیی دارد هوس
عید ما و عیدیی ما دیدن روی تو بس
نصرت و فتح و ظفر بخت و سعادت یار تو
روز و شب اقبال و دولت هست خدمتگار تو
چشم ما روشن بود از پرتو دیدار تو
عید مردم دیدن مه عید ما رخسار تو
همچو عید ما مبارک نیست عید هیچ کس
ساغر بزمت لبالب باشد از آب زلال
طبع صافت را مباد از گردش دوران ملال
ساکنان باغ می گویند شاها عرض حال
ما اسیر هجر و خلقی محرم بزم وصال
خار با گل همدم و بلبل گرفتار قفس
روزگاری شد که هستم بر دعایت استوار
نیست چون پروانه شبها مرغ روحم را قرار
آتش افتادست بر رگهای جانم شعله وار
سوخت جان من اگر آهی کشم معذور دار
دود خیزد لاجرم هر جا که باشد خار و خس
بر سر کوی تو دارد سیدا حال تباه
نیست همچون سایه او را غیر دیوارت پناه
می توان گرداند از روی ترحم یک نگاه
می رود فریاد جامی بی رخت شبها به ماه
ای مه نامهربان روزی به فریادم برس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از روزگاری صحبت میکند که با معشوق خود همنفس بوده و اکنون در غم دوری او به سر میبرد. او به عید اشاره میکند و میگوید که عید واقعی او دیدن روی محبوبش است. شاعر از درد فراق مینالد و بر احوال خود میگوید که با وجود شاهدان باغ، او اسیر هجر است و حالش تباه است. او به آتش احساساتش اشاره میکند و از بیقراری خود میگوید. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد تا به فریاد او برسد و کمی به او لطف کند. غزل حالتی عاطفی و ملتهب دارد و به عواطف انسانی در عشق و فراق میپردازد.
هوش مصنوعی: روزها به کمال میگذرد و من همچنان غمگینم و ناله میکنم، مانند صدای زنگی که در دور دست به گوش میرسد. زمانی بود که با آن معشوق بسیار نزدیکی داشتم و در کنار هم نفس میکشیدیم.
هوش مصنوعی: امروز کسی به صدای من گوش نمیدهد، ای کسی که فریاد رس میکنی. عید فرا رسیده و هر شخصی از محبوبش عیدی دارد و دلتنگیها و آرزوهایش برانگیخته شده است.
هوش مصنوعی: روز عید ما تنها با دیدن چهرهی تو خوش میشود.
هوش مصنوعی: کمک و پیروزی و موفقیت همواره در کنار توست، روز و شب خوششانسی و نعمت در خدمت تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: چشمان ما از دیدن تو روشن و خوشحال بود، همانطور که مردم با دیدن ماه جشن میگیرند، ما هم با دیدن چهرهات جشن میگیریم.
هوش مصنوعی: عید ما به اندازهای خوشحالکننده نیست که عید هیچ کس دیگر باشد.
هوش مصنوعی: جام می ضیافت پر از آب زلال است، و امیدوارم حال و هوای تو تحت تأثیر دوران و مشکلات زندگی قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: ساکنان باغ میگویند که ای شاه، ما در درد دوری و جدایی هستیم و فقط افرادی خاص میتوانند به لذتهای نشست وصال دسترسی پیدا کنند.
هوش مصنوعی: خار در کنار گل است و بلبل در قفس به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در روزگاری هستم که دعاهایت برای من محکم نیستند. مانند پروانه، شبها روح من آرامش ندارد و بیتابی میکند.
هوش مصنوعی: آتش در رگهای وجودم شعله ور شده و جانم را میسوزاند. اگر دمی آه بکشم، لطفاً مرا ببخش.
هوش مصنوعی: هر کجا که خار و علفی وجود داشته باشد، دود هم به طور طبیعی برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در میدان تو، حال و روز کسی مانند سید، خراب و آشفته نیست. او مانند سایهای است که جز دیوار تو، جایی برای پناه ندارد.
هوش مصنوعی: کسی میتواند از روی دلسوزی نگاهی به فردی بیندازد و در دل او احساساتی را بیدار کند. در شبها، زمانی که زیبا نیست، انگار جامی از درد و فریاد به ماه تقدیم میشود.
هوش مصنوعی: ای ماه زیبای بیرحم، روزی به کمکم بیا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.