شد مدتی که بخت نسازد مدد مرا
افگنده روزگار به فکر ابد مرا
در سینه نیست کینه ز اهل حد مرا
غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
نزدیک می کند به خدا دست رد مرا
تا ناله از لب من مخمور شد بلند
از شیشه ها نوای دم صور شد بلند
امشب ز من ترانه مقصود شد بلند
کیفیتم ز باده انگور شد بلند
چندان که زد به فرق حوادث لگد مرا
خون می چکد چو مرغ کباب از نظاره ام
شرمنده است پرتو مه از ستاره ام
گردیده آب زهره برق از شراره ام
چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام
از نور آفتاب مدد می رسد مرا
خلوت نشین میکده را پاره شد لباس
دایم تهیست خانه آزاده از پلاس
از خانقاه شیخ برآمد به صد اساس
شد جوش خلق پرده چشم خداشناس
غافل ز بحر کرد هجوم زبد مرا
تا بسته ام به فکر سخن سیدا میان
چون شمع انجمن شده ام آتشین زبان
داد امتیاز شعر مرا کلک نکته دان
صایب میان تازه خیالان اصفهان
بس باشد این غزل گل روی سبد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مشکلات و چالشهای زندگی خود سخن میگوید و احساس ناتوانی و ناکامی را بیان میکند. او میگوید که بخت او یاری نمیکند و روزگار بر او سخت میگذرد. در عین حال، او از کینهای که به دیگران دارد صحبت نمیکند و به نظر میرسد که نسبت به قضاوتهای دیگران بیتفاوت است. شاعر به تبعید عواطف خود و ارتباطش با خدا اشاره میکند و تجلی احساساتش را در شعری که از دل برای دل مینویسد، نشان میدهد. او خود را چون شمعی در انجمن میبیند که همواره در حال سوزش است و میکوشد تا به نوعی از درد و رنج خود بگریزد. در نهایت، او به زیبایی شعر و هنر خود و تأثیرش بر دیگران اشاره میکند و این غزل را صیقل میزند تا به زیباییهایش بپردازد.
هوش مصنوعی: مدتی است که شرایط و شانس به من کمک نمیکند و روزگار من را در افکار عمیق و نگرانیهای دائمی فرو برده است.
هوش مصنوعی: در دل من از اهل حَد هیچ کینهای وجود ندارد، و من نگران نیستم چون مردم مرا بد میشمارند.
هوش مصنوعی: دست رد زدن من باعث میشود که به خدا نزدیکتر شوم.
هوش مصنوعی: وقتی که ناله از لب من به حالت مستی بلند شد، از شیشهها صدای دم صور هم به گوش رسید.
هوش مصنوعی: امشب خیال و حس من به اوج خاصی رسید و شادیام از نوشیدن شراب انگور بیشتر شد.
هوش مصنوعی: هرچقدر که من در برابر مشکلات و سختیها آسیب دیدم و ضربه خوردم، همچنان استقامت و پایداری خود را حفظ کردم.
هوش مصنوعی: وقتی که به تماشای یک صحنه دلخراش مینشینم، احساس شرم و ناراحتی میکنم؛ زیرا مانند مرغ کباب شده، درد و رنج وجودم بیرون میریزد و نور ماه، از دیدن این منظره، شرم زده است.
هوش مصنوعی: آب زهره به خاطر شعلههای آتش به برق آمده است، همانطور که حتی یک لعل زیبا در دل سنگ خارا وجود دارد.
هوش مصنوعی: مرا از تابش آفتاب یاری میرسد.
هوش مصنوعی: مردی که در میکده زندگی میکند، گرفتار مشکلاتی شده و لباسش پاره شده است. خانهی آزادگان، خالی و بیپناه است و در آن خبری از آرامش و آسایش نیست.
هوش مصنوعی: از محل زندگی شیخ، مردم به وضوح و با شور و شوق بسیار خارج شدند و این نشانگر آگاهی و بصیرت آنها بود.
هوش مصنوعی: در غفلت از دریا، موجی به من هجوم آورده است.
هوش مصنوعی: وقتی به فکر سخن گفتن با سیدا (مردی بزرگ و مهم) هستم، مانند شمعی که در جمع روشن شده، آتشین و پرشور به سخن میآیم.
هوش مصنوعی: شعر من را به خاطر مهارت و دقتش در نوشتن تحسین کردند و این در حالی است که در میان تازهکاران اهل خیال اصفهان مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: این غزل کافی است، زیباترین گل روی سبد من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.