گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

آمد بهار و فیض نسیم بهار کو

گل کرد داغ بر جگر و لاله زار کو

ای بوی پیرهن چه خبر از عزیز مصر

ای آهوی خطا نفس مشکبار کو

ای کوهکن ز کوهکنی چیست حاصلت

عمرت به سر رسید و تو را مزدکار کو

گلشن شکفت و سبزه دمید و خزان رسید

ای عندلیب در دل تو خارخار کو

بی دردسر نشاط میسر نمی شود

در ساغر زمانه می خوشگوار کو

ای کهربا مطیع تو گردید کهکشان

از بی زری تو را به جهان اعتبار کو

دریادلان به کس دم آبی نمی دهند

در کاسه صدف گهر آبدار کو

داریم چشم لیک درو نیست قطره یی

ما را چو ابر گریه بی اختیار کو

ای سیدا رفیق خدا کس به دهر نیست

جز سایه همرهی به من خاکسار کو

 
 
 
عطار

در کنج اعتکاف دلی بردبار کو

بر گنج عشق جان کسی کامگار کو

اندر میان صفه‌نشینان خانقاه

یک صوفی محقق پرهیزگار کو

در پیشگاه مسجد و در کنج صومعه

[...]

سلمان ساوجی

شهذی است پر ز حسرت و غم، شهریار کو

کاری است بس خراب، خداوندگار کو

هفت اختر و چهار گوهر در مصیبت‌اند

وا حسرتا خلاصه هفت و چهار کو

شاهی که از لطافت و پاکی همی نشست

[...]

نظیری نیشابوری

نور دو چشمم آن در دریا تبار کو؟

او رفت و من روان ز پیش یادگار کو؟

از سلک نظم عترت من انتظام یافت

همزاد گوهر سخن آبدار کو؟

چرخم به نسیه ریزه خوان هم نمی دهم

[...]

صائب تبریزی

یک صافدل در انجمن روزگار کو؟

عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟

هر جا که هست صاف ضمیری شکسته است

آیینه درست درین زنگبار کو؟

چون ریگ، تشنه اند حریفان به خون هم

[...]

حزین لاهیجی

کام دلی به عالم ناپایدار کو؟

گیرم که زِه کنیم کمان را شکار کو؟

سودای عشق دست و دل از کار برده است

دستی که واکند گره از زلف یار کو

مست گذاره است درین بزم هر که هست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه