گنجور

 
سیدای نسفی

ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن

زیر دست مور و پامال مگس خواهی شدن

از غرور حسن هستی میوه شاخ بلند

بگذرد یکچند روزی دست رس خواهی شدن

بر گریبانت ز هر سو چاکها خواهد فتاد

زنده زنده نقش دیوار قفس خواهی شدن

خط مشکین سرمه خواهد داد آواز تو را

با چراغ مرده آخر همنفس خواهی شدن

بر در هر خانه بی تکلیف خواهی رو نهاد

بر سر دستار خوان ها چون مگس خواهی شدن

خط بیزاری ز دیدار تو من خواهم گرفت

تخته مشق نگاه بوالهوس خواهی شدن

خانه اهل هوس هر شب به دزدی می روی

آخر ای شب رو گرفتار عسس خواهی شدن

وقت خط از آه آتشبار من اندیشه کن

پیش مرگ شعله همچو خار و خس خواهی شدن

شاهباز حسن تو خواهد شدن پر ریخته

بر سر دست مر شکاران چه کس خواهی شدن

می روی امروز اگر چه پیش پیش سیدا

رفته رفته همچو نقش پای پس خواهی شدن