گنجور

 
سیدای نسفی

رخ تو رونق گل در نقاب خواهد کرد

تبسم تو دل غنچه آب خواهد کرد

اگر چه زینت روی چمن بود سنبل

نسیم زلف تو بی آب و تاب خواهد کرد

نهال قد تو را سرو باغ اگر بیند

به زیر پای تو چون سبزه خواب خواهد کرد

گلی که شبنم او از رخت نظر یابد

تلاش مرتبه آفتاب خواهد کرد

درون سینه چو سیماب می طپد دل من

برای کشتن خود اضطراب خواهد کرد

کنند از گل بادام ناز بالینش

شبی که نرگس او میل خواب خواهد کرد

همیشه کشتن عشاق در نظر داری

کجا به چشم تو این فتنه خواب خواهد کرد

تعدیی که به ما می کنی نمی ترسی

که ظلم خانه ظالم خراب خواهد کرد

ز انتظاریم آن شوخ اگر خبر یابد

بغل گشاده به سویم شتاب خواهد کرد

کند نسیم خبردار غنچه خسپان را

شبی که سیر گل ماهتاب خواهد کرد

مراد خود ز فلک هر که سیدا جوید

علاج تشنه گیش را سراب خواهد کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode