گل به گلشن دعویی صاحب کمالی می کند
هر که زر دارد تمناهای عالی می کند
می توان گفتن درد خود به یاران قدیم
پیش میخواران دل خود شیشه خالی می کند
هر که می باشد حباب آسا به هستی اعتماد
تکیه بر دیوار ایوان شمالی می کند
سعی ها دارد که گردد غنچه گل را جانشین
ای چمن معذور فرما خوردسالی می کند
هر که خود را می کند در بزم نادانان صفت
پیش کوران دعویی صاحب جمالی می کند
خط برون آورد و خالش ماند در زیر غبار
از عمل چون ماند هندو خاکمالی می کند
هر که از ملک قناعت سیدا شد کامیاب
کاسه فغفور را ظرف سفالی می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور گردون با همه کس بدفعالی میکند
خاصه با ما قصدهای لاابالی میکند
نیست از ما منقطع اسباب ناکامی از آنک
جو رها چون دورها هم بر توالی میکند
دست او بالاست، بر وی هیچکس را دست نیست
[...]
هر که اینجا میرسد بیاعتدالی میکند
شمع هم در بزم مستان شیشه خالی میکند
تا به گردون چید آثار بنای میکشی
طاق این میخانه را ساغر هلالی میکند
زاهدا بر ریش چندان اعتمادت فاسد است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.