گنجور

 
سیدای نسفی

گل به گلشن دعویی صاحب کمالی می کند

هر که زر دارد تمناهای عالی می کند

می توان گفتن درد خود به یاران قدیم

پیش میخواران دل خود شیشه خالی می کند

هر که می باشد حباب آسا به هستی اعتماد

تکیه بر دیوار ایوان شمالی می کند

سعی ها دارد که گردد غنچه گل را جانشین

ای چمن معذور فرما خوردسالی می کند

هر که خود را می کند در بزم نادانان صفت

پیش کوران دعویی صاحب جمالی می کند

خط برون آورد و خالش ماند در زیر غبار

از عمل چون ماند هندو خاکمالی می کند

هر که از ملک قناعت سیدا شد کامیاب

کاسه فغفور را ظرف سفالی می کند