خیر بادش می کنم دود از دماغم می رود
آتشم گل می کند مرهم ز داغم می رود
می کند اسباب عیش از خانه ام عزم سفر
روشنی از شمع و روغن از چراغم می رود
در برم دل می تپد از چهره رنگم می پرد
بلبل و گل خانه خیز از صحن باغم می رود
شیشه من از وداعش سنگ بر سر می زند
خون به جای باده از چشم ایاغم می رود
سیدا از بس که خود را در غمش گم کرده ام
هر که را می بینم از بهر سراغم می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.