به گلشن گل اگر از رنگ و بوی خود سخن سازد
نسیم صبحدم سیلی زنان دور از چمن سازد
نظر چون بر سراغش می رود دیگر نمی آید
تماشای سر کویش نگه را بی وطن سازد
شود هرگه دچار آن ساده رو خاموش می گردم
کی این آئینه طوطی را به خود یار سخن سازد
نشد بر دامنش پیوند یک ره آستین من
مرا کوتاه دستی چاک ها در پیرهن سازد
گدای بی ادب روی از ملامت برنمی تابد
طمع در سینه چون زور آورد روئینه تن سازد
به سودای وصالش دل به زلف او مقید شد
برای سیم و زر مفلس به هندوستان وطن سازد
دلم از حال خود ای سیدا با کس نمی گوید
زبان خویش را کی غنچه بیرون از دهن سازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تأثیرگذاری گل و گلشن میپردازد. شاعر از نسیم صبحگاهی صحبت میکند که به گلها میوزد و لذتبخش است. همچنین، او دچار عشق و عشقورزی شده و بیان میکند که فکر عشق همیشه در سر دارد و نمیتواند از آن دور شود. شاعر حسرت دارد که نمیتواند به معشوق خود نزدیکتر شود و وجودش برای آن "آیینه طوطی" مانند در آغوش عشق ناپایدار و بینتیجه به نظر میرسد. او حس میکند که به خاطر کمبود امکانات و ناتوانی مالی نمیتواند به وصال محبوبش برسد و در نهایت، دلی پر از غم و راز دارد که نمیتواند آن را با کسی در میان بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی در باغ گلستان از رنگ و بوی گلها سخن بگوید، به طور آرام و نرم دور از باغ غوغا و سروصدا به راه میاندازد.
هوش مصنوعی: وقتی نگاه به او میافتم، دیگر به تماشای کوچههای او نمیآیم و با این احساس، مثل کسی که وطنش را از دست دادهام، سرگشته میشوم.
هوش مصنوعی: هر بار که به آن شخص ساده و بیخبر مبتلا میشوم، خاموش و ساکت میمانم. کاش که کسی بتواند این آئینهی طوطیوار را به خودم نزدیک کند و با من صحبت کند.
هوش مصنوعی: در لباسش هیچ اثری از دست من نمیتوان یافت، زیرا من به خاطر کوتاهی دستم نمیتوانم به او نزدیک شوم و این فاصله باعث میشود تا در لباس او، درزهایی به وجود آید.
هوش مصنوعی: آدم گدا و بیادب، از سرزنشهای دیگران فراری است و وقتی که طمع و خواستههایش طاقتفرسا میشود، به هر شکلی برای برآوردن آنها تلاش میکند.
هوش مصنوعی: شخصی به عشق وصال محبوبش، دلش را به زلف او گره زده و به خاطر زیبایی و ثروت او حاضر است به هندوستان برود و آنجا زندگی کند، حتی اگر از نظر مالی در وضعیت ناپایداری باشد.
هوش مصنوعی: دل من در حالتی است که هیچ کس از آن باخبر نیست، و زبان من هم مانند غنچهای که هنوز از دهان باز نشده، چیزی نمیگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.