کوه را افغانم آتش در جگر می افگند
بحر را اشکم به گرداب خطر می افگند
جود نیسان را چه باشد آبرو پیش صدف
در عوض هر قطره یی او را گهر می افگند
دلربایان می کنند از یکدگر کسب هنر
گل ز طفلی غنچه را در فکر زر می افگند
گوشه میخانه را زاهد به چشم کم مبین
هر که آنجا پا نهد او را بسر می افگند
از بد و نیک امتیازی نیست خورشید مرا
پرتو خود را به هر دیوار و در می افگند
چشم ما خو کرده چون یعقوب بر رخسار دوست
کور گردد هر که ما را از نظر می افگند
سیدا گر از لبش گویم حدیثی در چمن
غنچه از گل پیش روی خود سپر می افگند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.