فتنه جویی دوش تاراج دل و جان کرد و رفت
خانه ام را آمد و چون سیل ویران کرد و رفت
همچو گل اوراق اجزایم به هم پیوسته بود
چون دم صبح خزان آمد پریشان کرد و رفت
کلبه ام را داد بر باد فنا چون گردباد
دامن خود بر زد و رو در بیابان کرد و رفت
خانه ام بود از وصال او گلستان ارم
خیر باد او به خاک تیره یکسان کرد و رفت
بست بر بازو کمان و گوشه ابرو نمود
سینه را سوراخ ها از خار مژگان کرد و رفت
آمد و بال پر پروانه را مقراض کرد
شمع بزمم را چراغ زیر دامان کرد و رفت
روزگاری داغ او را داشتم در دل نهان
بر سر من آمد و چون گل نمایان کرد و رفت
غنچه وار افگند در اندیشه دور و دراز
جوش سودایش سرم را پر ز سودا کرد و رفت
از غم او شیشه ها کردند ساغر را وداع
آمد و اسباب عیشم را پریشان کرد و رفت
روز محشر دامنش خواهم گرفت ای سیدا
در حق من ظلم ها آن نامسلمان کرد و رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.