گنجور

 
سیدای نسفی

لشکر خط آخر از ملک تو رو خواهد گرفت

زلف مشکین از شکست خویش بو خواهد گرفت

هرگز آن آئینه رو یکسو نمی کردی نظر

چون چهار آئینه جا در چارسو خواهد گرفت

صورت خود نقش بر دیوار خواهد ساختن

زلف خود بر دست همچون کلک مو خواهد گرفت

پاره خواهد شد گریبانش ز دست انداز خط

سوزن از مژگان خود بهر رفو خواهد گرفت

در نظر هرگز نمی آورد چشمش سرمه را

از غبار خط نفس اندر گلو خواهد گرفت

با دهان خشک خواهد ماند آخر چون قدح

دست حسرت زیر سر همچون سبو خواهد گرفت

در چمن چون سبزه بیگانه پا خواهد نهاد

اشک ریزان جای خود برطرف جو خواهد گرفت

گرچه دارد سیدا امروز یار از من کنار

در کنارم آخر آن بدخوی خو خواهد گرفت