کارم ز درد عشق به مردن رسیده است
چاکم ز سینه تا لب دامن رسیده است
ای باد صبحدم قدمی پیشتر گذار
امروز غنچه ام به شکفتن رسیده است
بر کوه اگر نهم کمر کوه بشکند
دردی که از جفای تو بر من رسیده است
ناقوس را گره شده فریاد در گلو
تا ناله ام به گوش برهمن رسیده است
لطفی نمی کند به من آن شوخ سیدا
کارم ازین دیار به رفتن رسیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.