همره اغیار آن گل سر به صحرا کرد و رفت
آتش داغ مرا چون لاله بالا کرد و رفت
مدتی چون سرو بودم پای بست یک زمین
تند بادی آمد از یکسوی بیجا کرد و رفت
می کشد سوی زمین هند بخت تیره ام
خاکمالم بس که چون نقش کف پا کرد و رفت
در غم او برق بر من گوشه چشمی نمود
آتشی در خرمن گلهای رعنا کرد و رفت
در غم او منزلی باشد خراب از سیل اشک
خانه ما را حباب روی دریا کرد و رفت
سعی خوبان گر نباشد بیشتر از عاشقان
یوسف از کنعان چرا قصد زلیخا کرد و رفت
سیدا آخر شود چون خط گریبان گیر او
این جفاهایی که آن گل در حق ما کرد و رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کله پز امرد پسر بسیار سودا کرد و رفت
در میان پاچه خود آمد و جا کرد و رفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.