حضرت ایوب که پیغمبر خدا بود چندین سال به انواع بلاها مبتلا شد مروی است که «چهل سال پیش از بلا در نعمت و رفاهیت بود و روزی هزار خوان از مطبخ او می آوردند و در فضایی می گذاردند و مردمان می خوردند و می رفتند» و به روایتی: «بیست هزار اسب در طویله او بود به سوای آنچه در رمه بود و زراعت او به قدری بود که امر فرموده بود هیچ حیوانی و انسانی را از زراعت او منع نکنند تا هر یک هر چه خواهند منتفع شوند» و با وجود این، محصول او به قدری بود که کفایت مونت او را کردی و چهار صد غلام ساربانی او می کردند.
روزی جبرئیل گفت که «ای ایوب ایام راحت، سرآمد و زمان محنت رسید آماده بلا باش گفت: باک نبود ما تن به رضای دوست دادیم».
چون همه اجزایم از انعام او
رسته اند از غرق دانه دام او
گر ز تلخی می کند فریاد و داد
خاک عالم بر سر اجزام باد
ایوب چند گاه منتظر بود تا روزی نماز صبح گزارده پشت به محراب رسالت باز داده بود که ناگاه فریادی برآمد و شبان از در درآمد فریاد کنان پرسید: ای شبان ترا چه شده است؟ گفت: سیلی از دامن کوهسار درآمد و تمام گله را به دریا راند.
شبان در این سخن بود که ساربان رسید با جامه چاک زده و گفت: صاعقه ای وزید و همه شتران را هلاک گردانید مقارن آن حال، باغبان آمد هراسان و گفت: سمومی آمد و جمله درختان را بسوخت ایوب می شنید و تسبیح خدای تعالی می کرد ناگاه معلم پسران او با آه وافغان در رسید که دوازده پسرت مهمان برادر بزرگ بودند که سقف خانه بر سر ایشان فرود آمد و همه را فنا کرد در آن وقت اندکی حال بر ایوب بگردید که به هوش آمد و به سجده افتاد و گفت: الهی چون تو را دارم همه چیز دارم اما چون مال و فرزندانش برفت انواع بلا و بیماری به او رو نهاد و او تن خود را هدف تیر بلا ساخت و سینه سپر کرده به زبان حال می گفت:
هین بگو کمتر سر و اشکنبه ای
رفته گیر از کنج خوان یک حبه ای
جام بلا نوش می کرد و به رضای دوست خشنود بود تا کرم به بدن مبارک او افتاد و دوستان از او نفرت کردند و آشنایان از صحبت او پا کشیدند و به بلای فقر و بی چیزی مبتلا شد.
و «رحیمه»، زن او که از اولاد یوسف پیغمبر بود و در جمال، آیتی از مصحف یوسفی بود، به خانه ها تردد می کرد و خدمتکاری مردمان می نمود و از مزد خود دوا و غذای ایوب را سرانجام می داد و چون مدتی مدید بر این بگذشت، شیطان به صورت پیری به آن شهر آمده و به مردم نمود که این زن، چون خدمت ایوب را می کند به هر خانه که در آید اهل آن خانه به آن مرض مبتلا شوند پس رحیمه را به خدمتکاری خود راه ندادند و امر بر ایشان تنگ شده گرسنگی، علاوه بر سایر مصیبت ها گردید ایوب علیه السلام به زن خود گفت که مرا به آن فضایی بر که هر روز خوان می نهادم و مردم می خوردند و در آنجا بخوابان شاید کسی متذکر آن ایام شود و مرا طعامی دهد چون رحیمه وی را به آنجا رسانید شیطان به مردم گفت که از تعفن مرض ایوب اهل این شهر مبتلا خواهند شد پس مردم از دور، احاطه اش کردند و به سنگ خاره بدن او را خستند ناچار رحیمه او را برداشت و بر سر راهی گذاشت تا چند نفر از آنجا گذشته وی را امداد کردند و به دهی دیگر رسانیدند و از آنجا نیز ایشان را رانده به دهی دیگر رفتند و همچنین از دهی به دهی می راندند ایوب به قوت قلب صبر می کرد و رحیمه به مزدوری و گدایی تحصیل قوتی می نمود تا چندین سال بدین منوال گذرانیدند و گوشتهای بدن مبارک او تمام بریخت و مردم می گفتند که چون او به دروغ دعوی پیغمبری کرد خدا او را به این بلا مبتلا ساخت روزی مناجات کرد که پروردگارا به این همه بلا راضیم و بجز رضای تو نمی جویم که در آن وقت پاره ابری بر سر او ایستاد و به چندین هزار آوازهای عتاب آمیز برآمد که ای ایوب چه بلا بر تو روی داده؟ با تو چه کرده ایم؟ و چه مصیبتی بر تو گماشته ایم؟ چندین پیغمبر این بلا را از ما خواستند و ما به ایشان عطا نفرمودیم.
ایوب علیه السلام در این وقت مشتی خاکستر برداشت و دهان مبارک خود را به آن انباشت و عرض کرد: الهی توبه کردم و چون چندی بر این گذشت و ایوب در خرابه ای افتاده بود و رحیمه در آبادی ها قوتی به صد مشقت به وی می رسانید تا روزی به دهی رفت به در سرای پیره زنی رسید که به عروسی دختر خود مشغول بود و طعامی برای مردم ساخته چون بوی آن طعام به مشام رحیمه رسید گفت: شاید قدری از این را به جهت آن پیر تحصیل کنم پس به در آن خانه آمد و به آن پیرزن فرمود که سالهای بسیار است که غذای پخته به کام ایوب پیغمبر نرسیده تواند شد که قدری از طعام خود را در راه خدا به من دهی تا به جهت او ببرم؟ آن پیرزن گیسوان رحیمه را دید که چون خرمن سنبل پیرامون او را گرفته گفت: اگر گیسوان خود را قطع می کنی و به جهت دختر من می دهی تو را طعام می دهم؟ گفت: ای پیرزن آیا تو روا داری که گیسوان دختر یوسف صدیق علیه السلام به عوض لقمه طعامی بریده شود؟ گفت: آری پس رحیمه گیسوان خود را بریده به آن پیر زال داد و قدری طعام گرفته به نزد ایوب علیه السلام برد ایوب چون گیسوان او را بدید از آن حال سوال کرد دل او به درد آمد و گفت: «انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین» در آن وقت، تیر دعای او به هدف اجابت رسید و بعضی وجوه دیگر از برای گفتن این قول ذکر کرده اند و بلاهایی که از جفاکاران امت به پیغمبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله و سلم و به عترت طاهرین و اولاد طیبین او علیه السلام رسید از حد و حصر افزون است و کتب تواریخ به آنها مشحون حتی اینکه فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت» یعنی «هیچ پیغمبری را این قدر اذیت نرسیده که مرا رسیده» با وجود این، صبر می فرمودند در جنگ احد، دندان همایون او را شکستند و پیشانی منورش را به سنگ جفا خستند و مع ذلک می فرمودند: «اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون» یعنی «خدایا قوم مرا هدایت کن که ایشان نادانند» بالجمله بلایا و مصائب اهل و لا بی انتها، و هر که طالب سعادت باشد باید تأسی به ایشان کند و تن خود را سپر تیر بلا ساخته تحمل و شکیبایی نماید.
فایده: هان، هان تا نگویی که اگر مراد از صبر در مصائب آن است که دل او از مصیبت کراهت نداشته باشد این امری نیست که به اختیار آدمی باشد، زیرا انسان مضطرب است به کراهت از بلایا، پس چگونه آدمی به درجه صبر می تواند رسید؟ زیرا این سخن از نادانی و قصور معرفت است و هر که عارف به خدا و دانا به أسرار و حکمت قضا و قدر او باشد، و یقین داند که هر أمری از جانب خدای تعالی روی داد و از او صادر شد و بندگان خود را به آن مبتلا فرمود، از تنگی و وسعت، و مرض و صحت، و خواری و عزت، یا ألم و غمناکی، یا شادی و فرحناکی همه بر وفق حکمت، و مقتضای مصلحت است، نفس خود را مستعد صبر می سازد و دل او به قضا و قدر الهی راضی می شود و گشادگی در سینه او حاصل می گردد و یقین می کند که قضای خدا بر او جاری نگشته است مگر به خیر پس، از آن لذت می یابد.
مانند کسی که مرض مزمنی داشته باشد که سالها به آن مبتلا بوده و خواب و آرام او منقطع گشته و یقین داند که حجامت دفع آن را می کند، پس، از حجامت کردن، متلذذ می گردد.
با وجود آنکه آنچه بنده را از مرتبه صبر بیرون می برد بی تابی و جزع کردن و بر سر و سینه زدن و جامه چاک کردن و شکایت بسیار نمودن و اظهار اندوه و ملال کردن و تغییر لباس و خوراک دادن و امثال اینها است و اینها همه امور اختیاری هستند که آدمی قدرت بر ترک آنها دارد و باید از آنها اجتناب کند و چنان داند که آنچه به سبب مصیبت از او فوت شد به عنوان عاریت در نزد او بود و از او پس گرفته شده و اما سوختن دل و تنگی سینه و جاری شدن اشک از دیده، که از مقتضای بشریت است بنده را از حد صبر بیرون می برد.
مروی است که «چون أبراهیم پسر حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وفات کرد، اشک از چشم مبارک حضرت جاری شد شخصی عرض کرد که آیا شما منع نمی فرمودید ما را از امثال این؟ حضرت فرمود: این ترحم و مهربانی است و خدا رحم می کند مهربانان بندگان خود را» فرمود: «چشم، اشک می ریزد و دل می سوزد و سخنی سر نمی زند که پروردگار را به غضب آورد» بلکه اینها نیز از مقام رضا آدمی را بیرون نمی برد همچنان که مریض به قصد و حجامت راضی و خوشنود است و لیکن از درد و الم متأثر می شود اما کمال صبر آن است که درد و مصیبت خود را پوشیده دارد و اظهار آن را نکند.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که «هر که شبی را به مرض بگذراند و قبول کند آن را و شکر خدا را أدا کند مانند کسی است که شصت سال عبادت کند شخصی عرض کرد که قبول آن چگونه است؟ فرمود: بر آن صبر می کند و خبر نمی دهد از آنچه بر او گذشت و چون داخل می شود به صبح، حمد می کند خدا را بر آنچه از برای او بود» و در بعضی اخبار رسیده که «شکایت، آن است که بگوید بر من شبی گذشت که احدی را نگذشت یا مبتلا شدم به آنچه لذت یابد و در هر حالتی شاد و مسرور باشد، زیرا آدمی بعد از آنکه به مرتبه أنس به خدا فائز کسی مبتلا به آن نشده است و اما گفتن اینکه دیشب بیدار بودم، یا امروز تب دارم، داخل شکایت نیست» و از آنچه گفتیم روشن شد که کراهت مصائب، منافاتی ندارد با صبر بلکه از برای بنده مرتبه ای بالاتر از آنچه مذکور شد هست و آن این است که از آنچه بر او وارد شود گردید و أنوار محبت او بر سراچه دل او پرتو افکند و از جام محبت، شراب صفوت نوشید، از آنچه از محبت او به او می رسد راضی و شاکر، و مطلوب او رضای دوست اوست و هر چه از جانب او می رسد به آن خشنود و فرحناک است و از التفات او لذت می یابد.
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
در راه وفاداری جان در قدمت ریزم
و گوید:
اگر روزی دهی ور جان ستانی
تو دانی هر چه خواهی کن تو دانی
آری هر که کسی را دوست دارد جمیع منسوبان و افعال او را نیز دوست دارد و محنت و خواری را در راه او بهتر از عزت و راحت در راه دیگران می شمارد و شکستگی در کوی او را خوشتر از درستی در کوی دیگران دارد اگر شکر کند به جهت رضای اوست و اگر بنالد، سبب اطاعت امر اوست و پیوسته به زبان حال می گوید:
ما بها و خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم
ای جفای تو ز دولت خوب تر
انتقام تو ز جان محبوب تر
نالم آری ناله ها خوش آیدش
از دو عالم ناله و غم بایدش
نالم و ترسم که او باور کند
وز ترحم جور را کمتر کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: حضرت ایوب یکی از پیامبران خدا بود که سالها با انواع بلاها و مصیبتها دست و پنجه نرم کرد. قبل از این بلاها، او زندگی شاداب و پرنعمتی داشت و با امکانات فراوان، حتی به حیوانات و افراد اجازه میداد تا از محصولاتش بهرهمند شوند. وقتی زمان آزمایش او رسید، بلاهای سنگینی شامل از دست دادن مال و فرزندان به او تحمیل شد، اما ایوب با صبر و شکیبایی به خداوند پناه برد و در برابر مصائب راضی بود.
همسرش، رحیمه، از فرزندان یوسف پیامبر بود و در دوران مشکلات ایوب به کارگزاری و گدایی پرداخت تا برای او غذا فراهم کند. ایوب با وجود بیماریهای جسمی و بیمحبتی جامعه، همچنان شکرگزار خدا بود. وی حتی در این شرایط به دعا پرداخت و از خداوند طلب یاری کرد.
روزی به رحیمه که برای او غذا جمعآوری میکرد، گفت که به محلی بروند که در گذشته افراد به آنجا غذا میخوردند. در نهایت، بعد از سالها صبوری و تحمل، ایوب از خداوند شفای خود را طلب کرد و دعای او مستجاب شد.
داستان ایوب نشاندهنده اهمیت صبر و استقامت در برابر سختیهاست و این که انسان باید در هر شرایطی به حکمت الهی ایمان داشته باشد. او نمونهای از تحمل و شکرگزاری در برابر امتحانهای الهی است و بیانگر این است که چگونه میتوان با ایمان و صبر، بر مشکلات زندگی غلبه کرد.
هوش مصنوعی: حضرت ایوب، که یکی از پیامبران خدا بود، سالهای زیادی از عمرش را در لحظات سخت و مصیبت سپری کرد. روایت شده که او چهل سال قبل از شروع بلاها در نعمت و رفاه زندگی میکرد و هر روز هزار نوع غذا از آشپزخانهاش تهیه میشد که در فضایی برای مردم گذاشته میشد تا بخورند و بروند. همچنین گفته میشود که او بیست هزار اسب داشت که در اصطبل نگهداری میشدند، علاوه بر گلههایی که در مرتع داشت. زمینهای زراعیاش به حدی بارور بود که به او دستور داده شده بود که هیچ حیوان یا انسانی را از برداشت محصولاتش منع نکند تا هر کس بتواند از آنها بهره ببرد. با این حال، محصولاتی که داشت به قدری زیاد بود که نیازهای خود را به خوبی تامین میکرد و چهارصد غلام نیز مسئول نگهداری آنها بودند.
هوش مصنوعی: روزی جبرئیل به ایوب گفت: «ای ایوب، روزهای آسایش تو به پایان رسیده و زمان سختی و بلا فرارسیده است. آماده باش.» ایوب پاسخ داد: «نگران نیستم، ما تسلیم رضایت خداوند شدهایم.»
هوش مصنوعی: تمام بخشهای وجودم از نعمتهای او به وجود آمدهاند، به همین خاطر از چنگال دام او رهایی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر خاک زمین از تلخی و سختی فریاد کند و به شدت ناله سر دهد، باد از سر اجسام بگذرد.
هوش مصنوعی: ایوب مدتی را انتظار کشید تا اینکه روزی نماز صبح را به جا آورد و پشت به محل عبادت نشسته بود. ناگهان صدایی بلند شد و چوپان از در وارد شد و فریاد کرد: ای چوپان! چه بر سر تو آمده است؟ او پاسخ داد: طوفانی از دامن کوه به راه افتاد و تمام گله را به دریا برد.
هوش مصنوعی: شبان در حال صحبت بود که ناگهان ساربان با لباس پاره وارد شد و خبر داد که طوفانی آمده و همه شتران را نابود کرده است. در همان حین، باغبان هم با ترس و لرز به آنجا رسید و گفت که گرد و غبار سمی به زمین آمده و همه درختان را سوزانده است. ایوب که این خبرها را شنید، مشغول ستایش خداوند بود. ناگهان معلم پسرانش با ناله و فریاد رسید و گفت: دوازده پسرت که مهمان برادر بزرگ بودند، زیر سقف خانه گیر افتاده و همه جان سپردند. در آن لحظه، حال ایوب کمی تغییر کرد و به هوش آمد. به سجده افتاد و گفت: خداوند، اگر تو را دارم، همه چیز دارم. اما وقتی که مال و فرزندانش از دست رفتند، انواع مصائب و بیماریها به او روی آورد و او خود را به تیر بلا سپرد و با زبانی خاموش از حال خویش خبر میداد.
هوش مصنوعی: بیشتر از این خودت را خسته نکن و به جای بیشتر از حد، از همان اندک بپرداز و لذت ببر.
هوش مصنوعی: او خوشحال بود که به خواسته دوستش عمل میکند و از این بابت راضی بود، اما به تدریج دچار مشکلاتی شد. به طوری که دیگران از او دور شدند و حتی از صحبت کردن با او پرهیز کردند. او به فقر و نیازمندی گرفتار شد.
هوش مصنوعی: «رحیمه»، همسر او که از نسل یوسف پیامبر بود و زیباییاش مانند نشانهای از شکوه یوسف میدرخشید، به خانهها میرفت و به مردم خدمت میکرد. او مزد خود را صرف خرید دارو و غذا برای ایوب میکرد. اما بعد از مدتی، شیطان به شکل پیرمردی به آن شهر آمد و به مردم گفت که به خاطر خدمترسانی رحیمه به ایوب، افراد خانههایی که او به آنها مراجعه کند، به بیماری مبتلا میشوند. بنابراین، مردم از پذیرش او برای خدمتکاری امتناع کردند و گرسنگی و مصیبتها بر ایشان افزوده شد. ایوب به همسرش گفت که او را به جایی ببرد که قبلاً مردم در آنجا مینشستند و خوراک میخوردند تا شاید کسی به یاد آن روزها بیفتد و به او غذا بدهد. وقتی رحیمه او را به آنجا رساند، شیطان به مردم گفت که به دلیل بیماری ایوب، آنها نیز به عفونت مبتلا خواهند شد. مردم به دلیل ترس از بیماری، او را دور کردند و به او سنگ پرتاب کردند. در نهایت، رحیمه او را برداشت و در راهی گذاشت تا چند نفر از آنجا عبور کنند و کمکش کنند و به روستایی دیگر برسانند. اما در آنجا نیز از آنها دور شده و به روستای دیگری رفتند. ایوب با صبر و استقامت این سختیها را تحمل میکرد و رحیمه با کارگری و گدایی، نیازهایشان را تامین میکرد. این شرایط سالها ادامه داشت و بدن مبارک ایوب به شدت نحیف شد. مردم میگفتند که او به دروغ ادعای نبوت کرده و به همین خاطر خداوند او را به این بلا مبتلا ساخته است. روزی ایوب با خداوند مناجات کرد و گفت که به این همه بلا راضی است و جز رضای خدا را نمیجوید. در آن لحظه، ابری بر سرش رسید و از آن ابر صدای عتابآمیزی بلند شد که ای ایوب، چه بلایی بر تو آمده است؟ ما چه کردیم که تو این مصیبت را برداشتهای؟ چندین پیامبر از ما چنین آزمایشی خواستند و ما به آنها جواب مثبت ندادیم.
هوش مصنوعی: ایوب علیه السلام در آن لحظه مقداری خاکستر برداشت و آن را در دهان خود ریخت و گفت: «پروردگارا، من توبه کردم.» پس از مدتی، ایوب در خرابهای بود و حبیبه (رحیمه) با زحمت بسیار غذایی برای او تهیه میکرد. روزی به دهی رفت و به خانه پیرزنی رسید که مشغول آماده کردن غذایی برای جشن عروسی دخترش بود. وقتی بوی غذا به مشام رحیمه رسید، خواست که کمی از آن را برای ایوب بگیرد. او به پیرزن گفت که سالهاست غذایی برای ایوب پیغمبر نرسیده و از او خواست که کمی از غذا را برای او بدهد. پیرزن گفت که اگر او گیسوانش را کوتاه کند و به عنوان عوض به او بدهد، غذا خواهد داد. رحیمه با اندیشه دربارهی این درخواست، گیسوانش را CUT کرد و به پیرزن داد و کمی غذا گرفت تا به ایوب ببرد. وقتی ایوب گیسوان او را دید، از وضعیت او پرسید و دلش به حال او سوخت و دعا کرد: «خداوند، به من رحم کن که به سختی افتادهام و تو رحمتگرترین رحمکنندگان هستی.» در آن لحظه دعاهای ایوب به اجابت رسید. همچنین در تاریخ آمده که پیغمبران و اهل بیت آنها در طول تاریخ با بلاها و سختیهای فراوانی مواجه شدند. از جمله، پیامبر اسلام در جنگ احد به شدت آسیب دید با این حال، او دعا کرد که مردم را هدایت کند زیرا آنها نادان بودند. به طور کلی، بلایا و مصائب در زندگی اهل بیت بیپایان است و هر کس که طالب سعادت باشد باید به صبر و استقامت آنها تأسی کند و با تحمل مشکلات، شکیبایی نماید.
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت درک و آگاهی از مشیت الهی و قضا و قدر میپردازد. اگر کسی با مصائب و مشکلات مواجهه شود، ممکن است نتواند به طور کامل از آنها بیزار باشد و در دل خود نسبت به آنها کراهت احساس کند. اما اگر فرد به شناخت عمیقتری از خدا و حکمت او برسد و بداند که هر آنچه که در زندگیاش رخ میدهد، از جانب خدا بوده و به نوعی خیر در آن نهفته است، میتواند خود را برای صبر آماده کند. در این حالت، فرد نسبت به قضا و قدر الهی رضایت پیدا کرده و آرامش بیشتری در دل خود احساس میکند. در نهایت او به این یقین میرسد که هر حادثهای در زندگیاش به نفع اوست و این امر به او کمک میکند تا از مشکلات لذت ببرد و در مواجهه با آنها صبوری کند.
هوش مصنوعی: شخصی را تصور کنید که سالها از یک بیماری مزمن رنج میبرد و خواب و آرامش او مختل شده است. او به خوبی میداند که با انجام حجامت میتواند از این مشکل رهایی یابد. بنابراین، از انجام حجامت خوشحال و شاداب میشود.
هوش مصنوعی: هرچند مواردی که مرا از صبر خارج میکند شامل بیتابی و ناله کردن، زدن به سر و سینه، پارگی لباس، شکایت و ابراز غم و اندوه است، اما این رفتارها اختیاری هستند و من توانایی ترک آنها را دارم و باید از آنها پرهیز کنم. باید بپذیرم که آنچه به خاطر مصیبت از من رفته، در واقع به صورت امانت در دست من بود و اکنون از من گرفته شده است. اما احساس درد در دل و تنگی سینه و ریزش اشک، که جزء ویژگیهای انسانی است، مرا به شدت از حالت صبر خارج میکند.
هوش مصنوعی: روایت شده است که وقتی ابراهیم، پسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، وفات کرد، اشک از چشمان مبارک ایشان جاری شد. کسی از حضرت پرسید که آیا شما ما را از بروز چنین احساساتی منع نمیکردید؟ حضرت فرمودند که این احساسات از محبت و رحمت است و خداوند به مهربانان بندگانش رحم میکند. ایشان توضیح دادند که چشم اشک میریزد و دل میسوزد، اما سخنی نمیگوید که خداوند را به خشم آورد. این احساسات نیز انسان را از مقام رضا خارج نمیکند. مانند اینکه یک بیمار با وجود رضایت از درمان، از درد و رنج متاثر میشود، اما کمال صبر در این است که فرد درد و مصیبت خودش را پنهان کند و آن را ابراز نکند.
هوش مصنوعی: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام اشاره کردهاند که اگر کسی شبی را به بیماری سپری کند و آن را بپذیرد و شکر خدا را به جا آورد، مانند کسی است که شصت سال عبادت کرده است. ایشان توضیح دادند که پذیرش این وضعیت یعنی صبر کردن و ابراز نکردن آنچه بر او میگذرد. وقتی صبح میشود، باید خدا را به خاطر آنچه برایش پیش آمده، حمد کند. همچنین در برخی احادیث آمده که شکایت به معنای این است که شخص بگوید شب بدی داشته یا به چیزی مبتلا شده که لذتی از آن نمیبرد. در هر شرایطی باید شاد و خوشحال باشد، زیرا انسان زمانی که به انس با خدا دست مییابد هیچ شیئی نمیتواند او را مبتلا کند. گفتن اینکه مثلاً دیشب بیدار بودم یا امروز تب دارم، به عنوان شکایت محسوب نمیشود. از آنچه گفته شد مشخص است که بیزاری از مصائب با صبر تناقضی ندارد و برای بنده مرتبهای فراتر از آنچه ذکر شد نیز وجود دارد. این مرتبه شامل پذیرش تمامی ابتلاءها و درخشش محبت خدا در دل اوست. در این حالت، شخص از محبت خدا راضی و شاکر است و خواستهاش فقط رضایت دوست خداست، به طوری که هر چه از جانب او میرسد، او را شاد و خوشحال میکند و از توجه او لذت میبرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به من کم لطفی کنی، من در اینجا هستم و تمام وجودم را برای وفاداریام فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: هر چه بخواهی انجام بده، زیرا در روزی که به من محبت کنی یا جانم را بگیری، متوجه خواهی شد که چه کاری انجام دادهای.
هوش مصنوعی: هر کس که کسی را دوست داشته باشد، تمام خانواده و اعمال او را نیز دوست دارد. او سختی و رنج را در راه محبوبش بهتر از راحتی و مقام در مسیر دیگران میداند. او شکست و ناکامی در راه محبوبش را شیرینتر از موفقیت در راه دیگران مییابد. اگر از چیزی شکرگزاری کند، به خاطر رضایت محبوبش است و اگر شکایت کند، به این منظور است که از دستورات او تبعیت کند. او همواره به طور غیرمستقیم میگوید:
هوش مصنوعی: ما ارزش و بهای زندگی را درک کردیم و به خاطر آن با شجاعت به سوی مرگ رفتیم.
هوش مصنوعی: بخل و جفای تو بر من، به گونهای است که حتی خوبترین انتقام نیز نتواند به این شدت زخم بزند. درد و رنجی که از تو میبینم، از جان محبوبتر است.
هوش مصنوعی: او از ناله و غم خوشش میآید و این دو دنیا برایش پر از غم و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: من فریاد میزنم و میترسم که او حرفهایم را باور کند و به همین دلیل از رحم و انصافش کاسته شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.