گنجور

 
ملا احمد نراقی

بدان که سبب تقصیر اکثر مردم در شکرگزاری حضرت باری تعالی یا کمی معرفت ایشان است به اینکه همه نعمتها از خداوند سبحان است یا کمی معرفتشان به اقسام نعمتها و افراد آنها یا از جهت جهل ایشان است به حقیقت شکر و گمانشان به اینکه حقیقت شکر، گفتن «الحمد لله» یا «الشکر لله» است یا از راه غفلت و بی التفاتی است که به فکر ادای شکر منعم خود نمی افتند یا بعضی چیزها را به سبب عموم آن از برای هر کس و الفت و عادت به آن، آن را نعمت نمی شمارند چنانچه می بینیم که اگر از شکر نعمت هوا که باعث تنفس، و زمین که محل آرام است غافل اند و صحت چشم و گوش خود را نعمت نمی شمارند، و اگر ساعتی راه نفس ایشان قطع شود و بعد به راحت افتند یا چشم یکی از آنها کور شود و بعد بینا گردد بسا باشد که در مقام شکر آنها برآیند و این از غایت نادانی است، زیرا شکر چنین شخصی موقوف بر زوال نعمت و رسیدن به آن است ثانیا و حال اینکه نعمت دائمی به شکر کردن سزاوارتر است و کسی که تأمل کند می داند که نعمت خدا در شربت آبی در حالت تشنگی بهتر است از مملکت همه روی زمین.

همچنان که منقول است که «بعضی از علما بر یکی از پادشاهان وارد شد در وقتی که در دست او کوزه آبی بود و می خواست بیاشامد، پس به آن عالم گفت که مرا موعظه ای فرمای.

گفت: اگر این شربت آب را از تو بازگیرند و به تو ندهند مگر آنکه دربهای آن همه ملک تو را از تو بگیرند تو چه خواهی کرد؟ گفت: ملک خود را می دهم.

گفت: پس چگونه شاد می شوی به ملکی که قیمت یک جرعه آبی بیش نیست؟» و اگر از برای کسی از نعمتهای خدا هیچ چیز به غیر از امنیت و صحت و قوت نباشد هر آینه نعمت بر او عظیم است و از عهده شکر آن برنمی آید.

و اگر در سراپای احوال مردم نظر کنی می بینی که از این سه نعمت، غافل، و فکر ایشان در چیزهای دیگر است که وبال ایشان است بلکه حقیقت آن است که اگر از برای کسی به غیر از نعمت ایمان، هیچ چیز دیگر نباشد باید عمر خود را به شکر، صرف نماید.

و نعمت خدا را بر خود کامل بداند بلکه عاقل باید بجز معرفت خدای و ایمان به او شاد نگردد.

و از علما و ارباب معرفت کسانی هستند که اگر جمیع آنچه در تحت تصرف همه پادشاهان روی زمین است از حشم و خدم و خزانه و اموال و ممالک مشارق و مغارب به او بدهند به ازای آنکه یک جزء از صد جزء علم و معرفت او را بگیرند راضی نمی شود.