بدان که از برای دنیا صفات و حالاتی چند است که در هر صفتی آن را تشبیه به چیزی نموده اند و به این جهت، مثالهای بسیاری از برای دنیای غدار حاصل شده:
مثال اول: آنچه خداوند عظیم در کتاب کریم آن را در بی ثباتی و سرعت زوال به آن تشبیه فرموده است، و آن گیاهی است که از زمین بروید و به سبب آب باران، لحظه خرمی و طراوت به هم رساند و بعد از ساعتی که آفتاب بر آن بتابد خشک شود و بادها آن را متفرق و پراکنده سازند و در این صفت، در بعضی احادیث آن را به پلی مثال زده اند که باید به تعجیل از آن عبور کرد.
مثال دوم: در خصوص اینکه او را هیچ حقیقتی نیست و اصلی ندارد، بلکه محض وهم و خیال است، و در این خصوص، آن را تشبیه کرده اند به خیالاتی که آدمی آن را در خواب می بیند و چون بیدار می شود اصلا از آن اثری نیست.
بلی دنیا حکم خواب را دارد، و مرگ بیداری است و بعد از آنکه این خواب به انجام رسید ملاحظه خواهد شد که هیچ در دست نیست، بلکه پیش از مردن هم چنین است نمی بینی که از برای آدمی عیش و لذت، یا رنج و مصیبت است، چون آن سرآمد و گذشت مطلقا با خواب تفاوتی ندارد؟ و بسیار می شود که بعضی از امور تشکیک می شود که آیا آن را در خواب دیده یا بیداری؟ پس چه اعتبار و مرتبه ای است از برای چیزی که با خواب مشتبه شود بلکه بعد از گذشتن، هیچ فرقی با خواب نداشته باشد.
مثال سوم: در مخالفت ظاهر دنیا و باطنش گفته اند که دنیا مانند پیرزنی است متعفن که ظاهر خود را زینت دهد و خود را به انواع حلی و زیور بیاراید تا مردمان را به خود فریفته سازد، و ایشان فریب آن را خورده با آن دست در آغوش نمایند، چون نقاب از چهره آن بردارد و بر باطن آن خبردار گردند ببینند عجوزه ای است کریه صورت، قبیح سیرت، به انواع قبایح موصوف، و به اقسام معایب معروف مروی است که «دنیا را در روز قیامت به صورت پیرزالی کبود موی، ازرق چشم، گراز دندان، کریه منظر، و قبیح رخسار بیاورند، پس آن را مشرف بر همه مردم کنند و به ایشان گویند که آیا این را می شناسید؟ مردمان گویند: نعوذ بالله که ما این را بشناسیم خطاب رسد که این دنیایی است که با آن تفاخر می کردید و به واسطه آن به یکدیگر حسد می بردید و دشمنی می کردید و قطع صله رحم می نمودید پس دنیا را به جهنم می افکنند دنیا فریاد می کشد که خداوندا کجایند پیروان و دوستان من؟ پس خداوند عالم می فرماید که دوستان آن را هم به او ملحق سازید» و بعضی در این خصوص دنیا را تشبیه نموده اند به ماری که ظاهر آن نرم و هموار، و باطنش زهر قتال است و هر که ظاهر و باطن او را شناخت حقیقت آن را می شناسد.
مثال چهارم: در خصوص کوتاهی عمر دنیا گفته اند که دنیا از برای هر کسی مانند یک گام است که بردارد. و چه شک، که هر که ملاحظه کند پیش از وجود خود را تا ازل الآزل و بعد از رفتن خود را از دنیا تا ابد الآباد این دو سه روزی که در دنیا زیست می نماید به قدر یک قدم بلکه کمتر است در پیش سفر طولانی، بلکه در پیش زیادتر از صد هزار مسافت تمام روی زمین.
هان، هان تا از این امثال غافل نگذری و تأمل نکرده از آن دست برنداری و هر که در این تأمل کند و به این دیده دنیا را ببیند دیگر دل به آن نمی بندد و به هر نوع که این دو روز بگذرد باکی ندارد بلی:
دو روزه عمر اگر دیر است اگر زود
چنان کش بگذرانی بگذرد زود
بلکه هر که به این چشم به دنیا نگرد دیگر در آن خشتی بر خشتی نمی گذارد و همچنان که سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت و دلی به دنیا نبست، و دو خشت بر روی هم نگذاشت.
«روزی یکی از صحابه را دید که از گچ، خانه می سازد، فرمود: امر از این کارها پرشتابتر است» مثال پنجم: در قدر دنیا نزد آخرت، و کمی آن گفته اند که نسبت دنیا در پیش آخرت مانند دریایی است بی پایان که کسی انگشت خود را به آن داخل کند پس همه دنیا و ما فیها مثل آن قدر رطوبتی است که به انگشت باقی می ماند و آخرت چون آن دریاست بلکه کسی که از حقیقت آگاه باشد می داند که قدر دنیا در نزد آخرت بسیار از این هم کمتر، است و لیکن دیده بینا کجاست.
مثال ششم: در خصوص اینکه امر دنیا به جایی منتهی نمی شود و هر شغلی از آن به شغلی دیگر منجر می شود و هر علاقه، علاقه ای دیگر در عقب می آورد و در این خصوص آن را تشبیه نموده اند به آب دریا، که هر چه آدمی بنوشد تشنگی را فرو نمی نشاند بلکه هر قدر از آن نوشد عطش را زیاد می کند تا او را هلاک کند و این امری است مشاهد و محسوس، که هر که ملاحظه کند می بیند که سیرتر از دنیا کسی است که میل او به دنیا کم و علاقه او اندک است و هر که را مال و تجمل بیشتر دردسر افزون تر، و مشاغل و گرفتاری او بالاتر است و آخری از برای آن نیست.
مثال هفتم: در صعوبت خلاصی از آن بعد از گرفتاری و هر که را گرفتاری بیشتر خلاصی آن مشکلتر و در این خصوص اهل دنیا را تشبیه کرده اند به کرم ابریشم که بر دور خود می تند و راه نجات خود را سد می کند و هر چه بیشتر بر خود تنید خلاصی آن مشکلتر می شود تا بالمره راه خلاص مسدود و از غم و غصه هلاک می شود و اکثر ابناء این دنیا به این حالت مبتلا هستند.
مثال هشتم: آنکه مثال زده اند دنیا را در طراوت اول و کثافت آخر، به طعمه لذیذ که خورده می شود، که ابتدای آن در نهایت لطافت و پاکیزگی و چون خوردی و ساعتی از آن گذشت همه آن کثافت و نجاستی می شود که آدمی نظر کردن به آن کراهت دارد چه جای خوردن و همچنان که هر طعامی که چرب تر و لذیذتر است، ثقل آن کثیف تر و متعفن تر است، همچنین هر چه شهوات دنیویه که مرغوب تر و مطبوع تر است، در وقت مرگ اذیت و کراهت آن بیشتر، و فتنه آن عظیم تر خواهد بود و این در دنیا نیز معاین و محسوس است، زیرا که هر چه محبت به آن بیشتر، و لذت به وجود آن بالاتر است، درد و الم و مصیبت و ماتم در فراق آن نیز افزون تر است و مرگ نیست مگر مفارقت از دنیا.
مثال نهم: مثال زده اند دنیا را به خانه ای که کسی آماده کرده باشد و طبقی بر آن نهاده باشد و بر آن طبق گلها و ریاحین گذارده و به تربیب مردم را خوانده باشد که بیایند به آن خانه داخل شوند و آن گل و ریاحین را ببینند و ببویند و از برای دیگران که بعد می آیند بگذارند و بروند، نه آنکه آن گلها را بردارند و با خود ببرند پس یکی از آن اشخاص چنان گمان کند که اینها را به ایشان داده اند، پس دل به آن بندد و به آن خرمی و شادی کند چون خواهد بیرون رود و ببرد از او بگیرند، در آن وقت متألم می شود و اندوهناک می گردد، و شادی او به ملال مبدل می شود و کسی که حقیقت کار را مطلع است به آنها منتفع می شود و شکرگزاری صاحبخانه را می کند و شادان و خرم از آن خانه بیرون می رود. و همچنین هر که حقیقت دنیا را شناخت و مقصود از آمدن خود را به آنجا دانست می داند که آن مهمانخانه ای است که از برای مسافرین عالم آخرت مهیا شده، که چون به این منزل رسند منتفع شده بگذرند و روانه مقصد گردند و هر که نادان و جاهل، و از حقیقت کار غافل است تصور چنین می کند که اینها ملک اوست و دل به آن می بندد، و چون او را بیرون می کنند و همه آنچه را تصرف کرده از او پس می گیرند مصیبت او شدید، و محنتش عظیم می گردد.
مثال دهم: دنیا را تشبیه کرده اند به بیابان بی پایان خالی از آب و گیاه، که جمعی بی زاد و راحله به آنجا وارد شوند و راه گم کرده حیران و سرگردان بمانند و به سرحد هلاکت رسند، که در این بین مردی به ایشان رسد و گوید هرگاه شما را به آب و سبزه رسانم چه می کنید؟ گویند: دیگر از اطاعت تو سر نمی پیچیم و بر آن، پیمان از ایشان گیرد و ایشان را بر سر چاهی که اندک آبی داشته باشد و قلیل گیاهی در اطراف آن باشد بیاورد و ایشان از آن آب نوشند و لحظه ای استراحت کنند پس آن شخص گوید: بسم الله کوچ کنید تا شما را به آبادانی و معموره و بستانها و گلستانها برسانم، بیشتر ایشان امتناع کنند و گویند: همین آب و گیاه ما را کافی است و از این بهتر نمی خواهیم.
و طایفه ای حرف او را شنیده گویند: آخر شما عهد بستید که از گفته این مرد تجاوز نکنید و این بیابان جای ماندن نیست، و چون شب درآید راهزنها و سباع شما را نابود می کنند و این طایفه به اتفاق آن مرد رفته تا به مقصد عالی برسند و تتمه در آنجا بمانند تا شب درآید، دزدان بر سر ایشان ریخته بعضی را کشته و طایفه ای را اسیر نمایند.
مثال یازدهم: مثالی است که «صدوق» علیه الرحمه در کتاب «اکمال الدین» از بعضی حکما نقل کرده در خصوص حال انسان و مغرور شدن آن به دنیا، و غفلت از مرگ و ما بعد آن، و فرو رفتن به لذات فانیه و آن این است که حال کسی که به لذات دنیویه مشغول گردد مثل کسی است که در چاهی عمیق به ریسمانی آویخته که داخل چاه شود، چون به وسط چاه رسد نظر کند به پائین چاه و اژدهائی بیند که دهن گشوده منتظر است که این مرد به زیر آمده آن را فرو برد و دو موش سیاه و سفید در بالای چاه باشند و به تعجیل آن ریسمان را قطع نمایند، و آنی از بریدن آن نیاسایند و وسط چاه، زنبوری چند، خانه کرده باشند و به دیوار چاه قدری عسل با خاک آمیخته از ایشان مانده باشد و آن زنبورها بر آن مجتمع شده باشند و آن شخص با اینکه آن اژدها را دیده و دو موش را ملاحظه نموده و می داند که در اندک وقتی آن ریسمان منقطع، و طعمه اژدها خواهد شد رو به آن عسل خاک آلوده مشغول لیسیدن آن شود، و با آن زنبورها زد و خورد نماید، و همه حواس خود را متوجه آن ساخته از بالا و پائین خود فراموش کند.
و این مثلی است که هر که در آن تأمل نماید می داند که حال دنیا پرستان مطابق این است پس اگر حکم به حماقت آن شخص نماید باید خود را هم اگر از اهل دنیا باشد بداند که احمق است و چاه، همان خانه دنیاست و ریسمان، رشته عصر است و اژدهای دهن گشوده، مرگ است و دو موش روز و شب اند، که بی درنگ مشغول بریدن رشته عمرند و عسل خاک آلوده، لذات دنیاست، که به هزار گونه زحمت و کدورت و الم و مصیبت آلوده است و زنبورها، اهل روزگار، و طالبان دنیا هستند.
مثال دوازدهم: مثالی است که بعضی از اهل معرفت از برای دنیا و اشتغال به مزخرفات آن، و حسرت و ندامت اهل آن بعد از مرگ ذکر کرده اند پس تشبیه کرده اند اهل دنیا را به طایفه ای که در کشتی نشسته باشند و به جزیره رسند و به جهت قضای حاجت بدانجا روند با وجود اینکه دانند که کشتی چندان مکث در کنار جزیره نتواند کرد و به زودی خواهد گذشت، پس در آن جزیره متفرق شوند و بعضی به شتاب، قضای حاجت نموده به کشتی آیند و مکان وسیع گرفته، ساکن گردند و طایفه ای مشغول سیر درخت و کوه و جزیره شده بعد از ساعتی به فکر افتد و خود را برساند و مکان تنگی به دست او آید و قومی دیگر دلبستگی به پاره سنگها و حیوانات آن جزیره به هم رسانیده نتواند از آنها بگذرد و آنها را بر دوش کشیده وقتی برسد که مکان بسیار تنگی بیابد و به صد زحمت خود را در آنجا جای دهد، و جای آنچه برداشته نباشد، آن را بر دوش خود نهد و با تنگی مکان به ثقل آنها نیز گرفتار گردد و پشیمان شود و نتواند آنها را به جائی افکند و جمعی دیگر چنان مشغول سیر گردند که کشتی و دریا و مقصد را فراموش کنند و در آنجا بمانند تا شب درآید و سباع از میان درختان درآیند و تاریک گردد و بعضی از اینها طعمه سباع شوند و بعضی در گل و لای فرو رفته، هلاک گردند و بعضی بمانند از غصه و گرسنگی تلف شوند و آنهایی که ثقل آنچه از جزیره برداشته بر دوش ایشان ماند و در کشتی انواع خواری از اهل آن بشوند و آن حیواناتی که برداشته اند بمیرند و مردار آنها بر دوششان بماند و متعفن گردد و از تعفن آن بیمار شوند و در کشتی بمیرند، یا بیمار و مبتلا، به وطن رسند و در آنجا همیشه بیمار باشند یا بعد از مدتی بمیرند.
اما ایشان که دیرتر آمدند و چیزی برنداشتند تا در کشتی هستند به جهت تنگی مکان زحمت می کشند اما بعد از بیرون آمدن به راحت و روح می افتند و کسانی که ابتدا آمدند و مکان وسیع گرفتند همیشه در استراحت هستند تا صحیحا و سالما به منزل خود وارد شوند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی صفات و حالاتی میپردازد که دنیا را توصیف میکند و آن را به مثالی برای نشان دادن بیثباتی و فریبندگیاش تشبیه میکند.
1. دنیا به گیاهی تشبیه شده است که ابتدا زنده و شاداب است، اما به سرعت خشک میشود، مثل خواب که پس از بیداری به فراموشی میرود.
2. آن را به پیرزنی زشت تشبیه کردهاند که با ظاهری زیبا مردم را فریب میدهد، اما باطنش پر از ضایعات است.
3. دنیا کوتاه و گذراست و مانند یک گام موقتی است که انسان در زندگیاش برمیدارد.
4. همچنین دنیا به آب دریا و پرچم تسهیل به دوش زدن تشبیه شده که هر چه انسان به آن نزدیکتر میشود، عطش او بیشتر میشود.
5. در نهایت، به خانهای تشبیه شده که انسانها با شوق به آن وارد میشوند اما در نهایت باید آن را ترک کنند و متوجه میشوند که هیچ چیز از آن برایشان نخواهد ماند.
این مثالها به نوعی هشدار به انسانها است که دنیا فریبنده و زودگذر است و باید به حقیقت زندگی و هدف از وجود خود توجه کنند.
هوش مصنوعی: بدان که دنیا ویژگیها و حالاتی دارد که هر یک از آنها را به چیزی مشابه کردهاند و به همین دلیل، مثالهای زیادی درباره این دنیا فریبنده به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: مثال اول: خداوند بزرگ در کتاب مقدس خود، بیثباتی و زوال سریع را به یک گیاه تشبیه کرده است. این گیاه از زمین روییده و با بارش باران لحظاتی شاداب و سرسبز میشود، اما پس از مدتی که آفتاب بر آن بتابد، خشک شده و بادها آن را متلاشی میکنند. در برخی احادیث به این ویژگی آن گیاه اشاره شده و گفته شده که مانند پلی است که باید با عجله از آن عبور کرد.
هوش مصنوعی: در مورد اینکه هیچ حقیقت و اصل واقعی در مورد او وجود ندارد و همه چیز فقط یک تخیل است، به این تصور شباهت دارد که انسان در خواب میبیند و وقتی بیدار میشود، هیچ اثری از آن خواب باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک خواب است و مرگ به مثابه بیداری است. وقتی که این خواب به پایان برسد، خواهیم دید که هیچ چیزی در دست نیست. حتی پیش از مرگ نیز وضعیت به همین صورت است؛ آدمی نمیتواند به طور واضح بگوید که آیا در زمان خوشی و لذت به سر میبرد یا در رنج و مصیبت. زیرا وقتی زمان به پایان میرسد، کاملاً شبیه خواب میشود. به همین دلیل، گاهی بین خواب و واقعیت تردید بوجود میآید و انسان نمیتواند تشخیص دهد که یک تجربه را در خواب داشته یا در بیداری. بنابراین، چه اهمیتی دارد چیزی که با خواب قابل تشخیص نباشد و در واقع پس از گذشت زمان هیچ تفاوتی با خواب نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: در این مثال به تضاد بین ظاهر و باطن دنیا اشاره شده است. دنیا به عنوان یک پیرزن نتراشیده توصیف شده که سعی دارد خود را با تزئینات مختلف زیبا و جذاب جلوه دهد تا مردم را متوجه خود کند و فریب دهد. وقتی که پرده از چهره واقعی او کنار میرود، زندگی به صورت یک پیرزن زشت و ظالم نمایان میشود. در روز قیامت، دنیا به شکل یک موجود زشت و ناخوشایند به نمایش درمیآید و به مردم نشان داده میشود. وقتی که از آنها سؤال میشود که آیا این موجود را میشناسند، آنها با انکار پاسخ میدهند. در اینجا به این نکته اشاره میشود که دلبستگی به دنیا باعث حسادت و دشمنی میان افراد میشود و در نهایت دنیا به جهنم پرتاب میشود در حالی که خود دنیا فریاد میزند مانند آشنایانی جستجو میکند که به او وابسته بودند. همچنین برخی دنیا را به مار تشبیه کردهاند که در ظاهر نرم و آرام به نظر میرسد، اما باطن آن زهرآگین و خطرناک است و تنها کسی که به واقعیت آن پی میبرد، میتواند حقیقت آن را درک کند.
هوش مصنوعی: در مورد عمر کوتاه دنیا گفته شده که زندگی هر فرد مانند یک قدمی است که برمیدارد. بدون تردید، اگر کسی به گذشته خود قبل از تولد و به آیندهاش بعد از مرگ فکر کند، درمییابد که مدت زمان کمی که در این دنیا زندگی میکند، تنها به اندازه یک قدم و حتی کمتر از آن است در مقایسه با سفری طولانی و مسافتی بسیار بیشتر از تمام زمین.
هوش مصنوعی: باید حواست باشد که از این مثالها غافل نشوی و بدون فکر از آنها عبور نکنی. کسی که به این مثالها توجه کند و با این نگاه به دنیا نگاه کند، دیگر به آن دل نمیبندد و نسبت به گذر زمان اهمیتی نمیدهد.
هوش مصنوعی: زندگی کوتاه است، پس چه دیر و چه زود، اگر به درستی از آن بهره نبری، خیلی سریع میگذرد.
هوش مصنوعی: کسی که با این دید به دنیا نگاه کند، دیگر هیچ بنایی نمیسازد و مانند سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم که از دنیا رفت و دلش به دنیا وابسته نبود، هیچ بنایی را بر روی هم قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: روزی یکی از اصحاب را دید که مشغول ساختن خانهای از گچ است. به او گفت: کارهای مهمتر و فوریتری وجود دارد. مثال دیگری نیز اینگونه بیان شده که قدر و ارزش دنیا در مقایسه با آخرت بسیار ناچیز است. برخی گفتهاند که نسبت دنیا به آخرت مانند دریای وسیع و بیپایانی است؛ اگر کسی انگشت خود را در آن فرو ببرد، تمام دنیا و آنچه در آن است در برابر رطوبتی که به انگشتش میچسبد، بسیار کم است. در حقیقت، کسی که به واقعیت پی ببرد، میفهمد که ارزش دنیا در مقابل آخرت حتی کمتر از این است و در این میان، چشمهای بینا کجاست؟
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که زندگی دنیوی به جایی ختم نمیشود و هر شغلی انسان را به شغل دیگری میکشاند. همچنین هر علاقهای که به چیزی پیدا میشود، علاقه جدیدی را به دنبال خود میآورد. این موضوع به آب دریا تشبیه شده است؛ وقتی شخصی از آب دریا مینوشد، نه تنها تشنگیاش برطرف نمیشود، بلکه تشنگیاش بیشتر میشود و این میتواند به هلاکت او منجر شود. این مسئله به وضوح قابل مشاهده است. افرادی که علاقه کمتری به دنیا دارند، اغلب از آن سیرتر هستند. در مقابل، کسانی که دارای ثروت و تجمل بیشتری هستند، معمولاً با مشکلات و دغدغههای بیشتری روبرو میشوند و این وضعیت هیچ پایان خوشی ندارد.
هوش مصنوعی: در این مثال، به سختیهایی که افراد در زندگیشان با آنها مواجه میشوند اشاره شده است. پس از گرفتار شدن، افرادی که مشکلات بیشتری دارند، راه نجاتشان نیز دشوارتر میشود. به این موضوع، به کرم ابریشم تشبیه شده که با تنیدن پیله، خود را محبوس میکند و هر چه بیشتر در این تله خود را گرفتار کند، خروج از آن سختتر خواهد شد و در نهایت ممکن است به هلاکت برسد. بیشتر افراد در این دنیا به این نوع مشکلات دچار میشوند.
هوش مصنوعی: در این متن به تشبیهی پرداخته شده که دنیا را به خوراکی خوشمزه تشبیه میکند. در ابتدا، این خوراکی بسیار لطیف و پاکیزه به نظر میرسد، اما با گذشت زمان، به چیزی کثیف و ناخوشایند تبدیل میشود که انسان از دیدن آن متنفر است. همچنین، هر چه خوراکی چربتر و خوشمزهتر باشد، فساد و کثافت آن نیز بیشتر خواهد بود. به همین ترتیب، لذتها و شهوات دنیوی که در آغاز جذابتر و دلپذیرتر به نظر میرسند، در زمان مرگ زحمت و ناخوشی بیشتری را به همراه خواهند داشت. همچنین، در زندگی واقعی نیز مشاهده میشود که هر چه محبت و لذت به چیزی بیشتر باشد، درد و غم و ناراحتی هنگام جدایی از آن هم بیشتر خواهد بود. به طور خلاصه، مرگ به معنای جدایی از این دنیا است.
هوش مصنوعی: به دنیا میتوان به عنوان یک خانهای نگاه کرد که کسی آن را آماده کرده و بر روی میزی گلها و عطرها گذاشته است. او مردم را دعوت میکند تا به این خانه بیایند و از زیبایی و بوی خوش آنها لذت ببرند، بدون اینکه اجازه داشته باشند آنها را با خود ببرند. اگر یکی از مهمانها فکر کند که این گلها متعلق به اوست و با خود آنها را بردارد، وقتی که بخواهد از آنجا برود و از او بگیرند، متوجه میشود که در اشتباه بوده و این موضوع باعث ناراحتی و اندوه او میشود. اما کسی که حقیقت را درک کند و بداند که این دنیا تنها یک مهمانخانه است، از آنچه در اینجا وجود دارد لذت میبرد و با شکرگزاری از آن مکان میرود. در مقابل، کسی که نادان و غافل از حقیقت است، فکر میکند که همه چیز در آنجا مال اوست و وقتی که مجبور به ترک آن مکان میشود، بسیار ناراحت و غمگین میشود.
هوش مصنوعی: در این مثال، دنیای انسانی به بیابانی بدون آب و گیاه تشبیه شده است. افرادی در این بیابان به دام افتاده و سردرگم و ناامید به نظر میرسند. در این میان، فردی به آنها نزدیک میشود و از آنها میپرسد که اگر به آب و سبزه برسند، چه خواهند کرد. آنها به او قول میدهند که دیگر از او سرپیچی نکنند، و او آنها را به جایی میبرد که یک چاه با کمی آب و گیاه در اطرافش است. آنها از آن آب مینوشند و لحظهای استراحت میکنند. سپس آن فرد از آنها میخواهد که حرکت کنند تا به مکانهای آباد و سرسبز برسند، اما آنها تمایلی به رفتن نشان نمیدهند و میگویند همین آب و گیاه برایشان کافی است و به دنبال چیزی بهتر نیستند.
هوش مصنوعی: یک گروه از آنان که سخنان او را شنیده بودند، گفتند: شما که عهد کردهاید به سخنان این مرد گوش فرا دهید و این بیابان مکان مناسبی برای ماندن نیست. اگر شب فرا برسد، راهزنان و حیوانات وحشی شما را نابود میکنند. بنابراین این گروه به همراه آن مرد حرکت کردند تا به مقصد عالی برسند و بخشی از آنان در آنجا بمانند تا شب شود. اما دزدان به آنها حمله کرده و برخی را کشتند و تعدادی دیگر را به اسارت بردند.
هوش مصنوعی: این مثال حالت انسانی را توصیف میکند که به دنیای مادی و لذتهای آن مشغول شده و از واقعیت مرگ و عواقب آن غافل مانده است. این شخص در نوعی چاه عمیق قرار دارد و در حالی که به نظر خطرناک و تهدیدآمیز پایین چاه نگاه میکند، به جای نجات خود یا فرار از خطر، به لذتهای زودگذر و فانی مانند عسل آلوده توجه دارد. هرچند که او میداند که خطرات جدی در کمین او هستند، اما تمام حواسش معطوف به سرگرمیهای بیارزش است و از خطراتی که او را تهدید میکند غافل است. این وضعیت نمادی از غفلت انسانها در برابر واقعیتهای مهم زندگی و مرگ در دنیای مادی است.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی وضعیت افراد دنیا طلب میپردازد و آنها را به حماقت تشبیه میکند. هر کس که درباره این وضعیت تفکر کند، متوجه میشود که زندگی دنیا طلبان شبیه به شرایطی است که در آن به توصیف شده است. چاه به عنوان نماد دنیا معرفی میشود و ریسمان نشانگر زمان و عمر انسان است. همچنین، مرگ به صورت یک اژدهای دهانگشوده تصویر میشود و دو موش نشاندهنده شب و روز هستند که به طور مداوم در حال کاهش عمر انساناند. لذاتی که در دنیا وجود دارد، به عسل کثیف تشبیه میشود که با زحمت و رنج بهدست میآید، و افرادی که به دنبال این لذات هستند، به زنبورهایی که در این دنیا فعالیت میکنند، تشبیه میشوند.
هوش مصنوعی: در این مثال، افرادی که به دنیا و سرگرمیهای زودگذر آن مشغول شدهاند، به گروهی تشبیه شدهاند که سوار بر کشتی هستند و به یک جزیره میرسند. آنها میدانند که کشتی نمیتواند برای مدت طولانی در آنجا باقی بماند و به زودی باید برگردند. برخی از آنها با عجله به انجام نیازهای خود میپردازند و به کشتی برمیگردند، در حالی که دیگران در جزیره به گشت و گذار میپردازند. بعد از مدتی متوجه میشوند که وقت کم است و مجبور میشوند در مکانهای تنگ و دشواری جا بگیرند. برخی از آنها به حیوانات و سنگها در جزیره وابسته میشوند و نمیتوانند از آنها جدا شوند، و وقتی به کشتی میرسند، دیگر جایی برایشان وجود ندارد. افراد دیگری نیز در جزیره گم میشوند و فراموش میکنند که باید برگردند، تا جایی که شب میشود و امکان خطرناک مواجهه با جانوران وحشی برایشان پیش میآید. این افراد یا به خاطر گرسنگی و افسردگی میمیرند یا با بارهایی که برداشتند، در کشتی دچار دردسر میشوند و به بیماری گرفتار میآیند. در نهایت، آنهایی که از جزیره بار بردهاند، با مشکلاتی روبرو میشوند و یا در کشتی بیمار میشوند یا به وطن هم نمیرسند.
هوش مصنوعی: افرادی که بعد از دیگران به کشتی میآیند و جایی برای نشستن پیدا نمیکنند، مجبور هستند در فضای تنگ و بدون راحتی زمان بگذرانند. اما هنگامی که از کشتی خارج میشوند، به راحتی و آرامش میرسند. از طرف دیگر، کسانی که زودتر سوار کشتی شده و جای کافی دارند، در طول سفر همیشه در آسایش بوده و به راحتی به خانه خود وارد میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.