گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
رودکی

با آن که دلم از غم هجرت خون است

شادی به غم توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم «یا رب!

هجرانش چنین است، وصالش چون است؟»

عطار

در زلفِ تو صد حلقهٔ دیگرگون است

هر حلقهٔ او تشنهٔ صدصد خون است

مینتوان گفت وصفِ زلفت چون است

باری ز حساب عقل ما بیرون است

اوحدالدین کرمانی

هر کاو نشود مست تو او مغبون است

واین حالت مستی زصفت بیرون است

مستی باید خراب همچون «اوحد»

تا او داند که حال مستی چون است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مجد همگر

وقت گل می گون و می گلگون است

وز دولت گل طالع می میمون است

ای یار لطیف روز وصل امروز است

ای جان عزیز وقت عیش اکنون است

سلیم تهرانی

ماییم و دلی که دایم از غم خون است

از دایره ی ساختگی بیرون است

موزونی طبع ما بود زینت ما

تقطیع برای طبع ناموزون است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه