گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید

در خانه خیالت شاید که غم درآید

ای آنک هر وجودی ز آغاز از تو خیزد

شاید که با وجودت در ما عدم درآید

ای غم تو جمع می‌شو کاینک سپاه شادی

تا کیقباد شادان با صد علم درآید

ای دل مباش غمگین کاینک ز شاه شیرین

آن چنگ پرنوای خالی شکم درآید

آن ساقی الهی آید ز بزم شاهی

وان مطرب معانی اکنون به دم درآید

ای غم چه خیره رویی آخر مرا نگویی

اندر درم درافتی چون او درم درآید

آخر شوم مسلم از آتش تو ای غم

زان کس که جان فزایی او را سلم درآید

 
 
 
غزل شمارهٔ ۸۵۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم