ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
آواز تو جان افزا تا روز مشین از پا
سودی همگی سودی، بر جمله برافزودی
تا بود چنین بودی تا روز مشین از پا
صد شهر خبر رفته کای مردم آشفته !
بیدار شد آن خفته تا روز مشین از پا
بیدار شد آن فتنه کاو چون بزند طعنه
در کوه کند رخنه تا روز مشین از پا
در خانه چنین جمعی در جمع چنین شمعی
دارم ز تو من طمعی تا روز مشین از پا
میر آمد میر آمد وان بدر منیر آمد
وان شکر و شیر آمد تا روز مشین از پا
ای بانگ و نوایت تر وز باد صبا خوشتر
ما را تو بری از سر تا روز مشین از پا
مجلس به تو فرخنده عشرت ز دمت زنده
چون شمع فروزنده تا روز مشین از پا
این چرخ و زمین خیمه، کس دید چنین خیمه ؟
ای استن این خیمه ! تا روز مشین از پا
این قومْ پرند از تو با کرّ و فَرند از تو
زیر و زبرند از تو تا روز مشین از پا
در بحر چو کشتیبان آن پیل همیجنبان
تا منزل آباقان تا روز مشین از پا
ای خوشنفسِ نایی بس نادره برنایی
چون با همه برنایی تا روز مشین از پا
دف از کف دست آید نی از دم مست آید
با نی همه پست آید تا روز مشین از پا
چون جان خمشیم اما، کی خسبد جان جانا ؟
تو باش زبان ما تا روز مشین از پا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.